تاریک تر از سیاهی..!
همیشه برام معنی این اهنگه عجیب بود، انگار داره به یه چیز خاص اشاره میکنه، معنیش داستانی و باحاله، ولی نمیفهمیدم به کی.. یا چی
تا اینکه چندروز پیش توی نت راجب راسپوتین، کشیش شیطانی خیلی قدیمی روسیه خوندم
موضوع از این قراره، این راسپوتین، از بچگی انگار قدرتای عجیب داشته،مثلا میتونست با دست زدن به حیوونا اونارو شفا بده، یا وقتی ازش پرسیدن سارق گوسفندای روستا کیبوده، اون بدون داشتن شناخت قبلی به یه نفر اشاره میکنه و اون فرد واقعا دزد بوده.
این طوری بوده که کشیش روستا بهش میگه بره درسای عرفانی بخونه، راسپوتین این کارو میکنه، ولی کشیش عجیبی میشه. اون با سر و وضع داغون توی کشورا سفر میکنه و مردمو به کارای اشتباه و به شهوت دعوت میکنه.
اون ادعا میکنه میتونه با مرده ها حرف بزنه، و مردم با چشماشون دیدن که این کارو کرده( که احتمالا یه حیله بوده)
عکسشم برای انیکه شب کابوس نبینید نمیزارم، یه جورایی این مرد ترسناکه.. ولی اگه دوست دارید ببینید توی نت سرچ کنید Gragori Rasputin
در هرحال، سالها میگذره تا اینکه پسر ملکه ی روسیه مریض میشه، خیلی وخیم. ملکه ی روسیه که شنیده بود راسوتین شفا دهندس، اونو به کاخش فرا میخونه. پسر ملکه خونریزی داشته و دکترا نمیتونستن خونریزیشو بند بیارن،راسپوتین ظاهر میشه و با خوندن چندتا ورد خونریزی رو متوقف میکنه.
از اون موقع به بعد راسپوتین تبدیل به وزیر و یکی از ادمایی توی دربار میشه که نظرش توی نظر فرمانروا تاثیر زیادی داشت
.
بعد از مدتی، شاهزاده های سلطنتی تصمیم میگیرن که راسپوتین رو بکشن، چرا؟ چون قدرت زیادی داشت و مایه ی وحشتشون بودف پس یه مهمونی به افتخار دستاوردای راسپوتین ترتیب میدن و توی تمام جاک ها و کلوچه و شیرینی ها کلی سیانور میریزن
سیانوری که برای کشتن ده ها نفر کافی بوده روی راسپوتین اثر نمیکنه،پس شاهزاده تفنگشو میاره و یه تیر شلیک میکنه تو قلب این فرد،اما در کمال تعجب راسپوتین از تیر توی گلوله هم نمیمیره (چه سگ جون:/)
از قصر به سختی فرار میکنه و روی پل پنجتا تا تیر دیگه هم میخوره و میافته توی اب
دو روز بعد جسدشو از اب میکشن بیرون. کارشناسی پزشک قانونی میگه ک این نه از سیانور، نه از گلوله ها، بلکه از خفگی توی اب مرده...
جالب ترین چیز اینه که یه ماه قبلش، نامه ای دست ملکه از طرف راسپوتین رسیده بوده که میگفته قراره کشته بشه، شیوه ی مرگشم میگه و به ملکه اخطارمیده که حکومتش قراره سرنگون بشه.
سالها بعد با واقعه ی تروریستی کل خانواده ی سلطنتی ترور میشن و این پیشگویی و هزاران پیشگویی دیگه راسپوتین به حقیقت در میان
و اینکه
ترجمه ی اهنگو توی ادامه مطلب میزارم
تاریک تر از سیاهی..!
همیشه برام معنی این اهنگه عجیب بود، انگار داره به یه چیز خاص اشاره میکنه، معنیش داستانی و باحاله، ولی نمیفهمیدم به کی.. یا چی
تا اینکه چندروز پیش توی نت راجب راسپوتین، کشیش شیطانی خیلی قدیمی روسیه خوندم
موضوع از این قراره، این راسپوتین، از بچگی انگار قدرتای عجیب داشته،مثلا میتونست با دست زدن به حیوونا اونارو شفا بده، یا وقتی ازش پرسیدن سارق گوسفندای روستا کیبوده، اون بدون داشتن شناخت قبلی به یه نفر اشاره میکنه و اون فرد واقعا دزد بوده.
این طوری بوده که کشیش روستا بهش میگه بره درسای عرفانی بخونه، راسپوتین این کارو میکنه، ولی کشیش عجیبی میشه. اون با سر و وضع داغون توی کشورا سفر میکنه و مردمو به کارای اشتباه و به شهوت دعوت میکنه.
اون ادعا میکنه میتونه با مرده ها حرف بزنه، و مردم با چشماشون دیدن که این کارو کرده( که احتمالا یه حیله بوده)
عکسشم برای انیکه شب کابوس نبینید نمیزارم، یه جورایی این مرد ترسناکه.. ولی اگه دوست دارید ببینید توی نت سرچ کنید Gragori Rasputin
در هرحال، سالها میگذره تا اینکه پسر ملکه ی روسیه مریض میشه، خیلی وخیم. ملکه ی روسیه که شنیده بود راسوتین شفا دهندس، اونو به کاخش فرا میخونه. پسر ملکه خونریزی داشته و دکترا نمیتونستن خونریزیشو بند بیارن،راسپوتین ظاهر میشه و با خوندن چندتا ورد خونریزی رو متوقف میکنه.
از اون موقع به بعد راسپوتین تبدیل به وزیر و یکی از ادمایی توی دربار میشه که نظرش توی نظر فرمانروا تاثیر زیادی داشت
.
بعد از مدتی، شاهزاده های سلطنتی تصمیم میگیرن که راسپوتین رو بکشن، چرا؟ چون قدرت زیادی داشت و مایه ی وحشتشون بودف پس یه مهمونی به افتخار دستاوردای راسپوتین ترتیب میدن و توی تمام جاک ها و کلوچه و شیرینی ها کلی سیانور میریزن
سیانوری که برای کشتن ده ها نفر کافی بوده روی راسپوتین اثر نمیکنه،پس شاهزاده تفنگشو میاره و یه تیر شلیک میکنه تو قلب این فرد،اما در کمال تعجب راسپوتین از تیر توی گلوله هم نمیمیره (چه سگ جون:/)
از قصر به سختی فرار میکنه و روی پل پنجتا تا تیر دیگه هم میخوره و میافته توی اب
دو روز بعد جسدشو از اب میکشن بیرون. کارشناسی پزشک قانونی میگه ک این نه از سیانور، نه از گلوله ها، بلکه از خفگی توی اب مرده...
جالب ترین چیز اینه که یه ماه قبلش، نامه ای دست ملکه از طرف راسپوتین رسیده بوده که میگفته قراره کشته بشه، شیوه ی مرگشم میگه و به ملکه اخطارمیده که حکومتش قراره سرنگون بشه.
سالها بعد با واقعه ی تروریستی کل خانواده ی سلطنتی ترور میشن و این پیشگویی و هزاران پیشگویی دیگه راسپوتین به حقیقت در میان
و اینکه
ترجمه ی اهنگو توی ادامه مطلب میزارم
این اهنگ انگار قشنگ اومده اون داستانو تعریف کرده.. خیلی دارکه
There lived a certain man in Russia long ago
یه مرد مشخصی سالها پیش توی روسیه زندگیی میکرد
He was big and strong, in his eyes a flaming glow
اون بزرگ و قوی بود و توی چشماش اتیش موج میزد
Most people looked at him with terror and with fear
بیشتر مردم به اون به چشم تروریست و با ترس نگاه میکردن
But to Moscow chicks he was such a lovely dear
اما برای خاندان مسکو اون ادم عزیزی بود
He could preach the Bible like a preacher
اون میتونست مثل یه کشیش کتاب مقدسو بخونه
Full of ecstasy and fire
پر از خلسه و اتیش
But he also was the kind of teacher
ولی اون همچنین یه جور معلمی بود که
Women would desire
زن ها همیشه میخواستن
Ra ra Rasputin
راسپوتین
Lover of the Russian queen
معشوقه ی ملکه ی روسیه
There was a cat that really was gone
انگار اون گربه واقعا گم شده
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
بهترین ماشین عشق روسیه
It was a shame how he carried on
خیلی خجالت اوره که اون جوری ادامه داد
He ruled the Russian land and never mind the Czar
اون به روسیه جکمرانی میکرد و تزار اصلا براش مهم نبود
But the kazachok he danced really wunderbar
اما تزار هم به ساز اون میرقصید
In all affairs of state he was the man to please
توی تمام موقعیتا،اون مردی بود که باید راضی میشد
But he was real great when he had a girl to squeeze
ولی بهترین چیز براش داشتن دختری برای بقل کرند بود
For the queen he was no wheeler dealer
برای ملکه اون یه ادم عادی نبود
Though she'd heard the things he'd done
اون کارایی ک کرده بودو شنیده بود
She believed he was a holy healer
اون باور داشت که راسپوتین یه شفا دهنده بود
Who would heal her son
که میتونه پسرشو درمان کنه
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
There was a cat that really was gone
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
It was a shame how he carried on
But when his drinking and lusting
And his hunger for power
Became known to more and more people
The demands to do something
About this outrageous man
Became louder and louder
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
"This man's just got to go", declared his enemies
این مرد رفت و بلند اعلام کرد" دشمنانم اعلاک حضور کنید"
But the ladies begged, "Don't you try to do it, please"
اما زنا التماسش میکردن که دست از کارش برداره
No doubt this Rasputin had lots of hidden charms
شکی نیست که راسپوتین حقه های زیادی تو استین داشت
Though he was a brute, they just fell into his arms
درسته که اون بیرحم بود، دشمناش هم تو دامش افتادن
Then one night some men of higher standing
و بعد یه شب مردای که مقامشون از اون بالاتر بود
Set a trap, they're not to blame
یه تله گذاشتن، بدون اینکه مقصر دانسته بشن
"Come to visit us", they kept demanding
اونا تو گوشش میخوندن" بیا مارو ببین"
And he really came
و اون واقعا اومد
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
They put some poison into his wine
اونا یه عالمه زهر توی جامش ریختن
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
He drank it all and said, "I feel fine"
اون همشو نوشید و گفت حس خوبی دارم
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
They didn't quit, they wanted his head
اونا بس نکردن،اونا سرشو میخواستن
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
And so they shot him 'til he was dead
پس انقدر شلیک کردن تا اون دیگه مرد
Oh, those Russians
اه، از دست این روسا
تاریک تر از سیاهی..!
همیشه برام معنی این اهنگه عجیب بود، انگار داره به یه چیز خاص اشاره میکنه، معنیش داستانی و باحاله، ولی نمیفهمیدم به کی.. یا چی
تا اینکه چندروز پیش توی نت راجب راسپوتین، کشیش شیطانی خیلی قدیمی روسیه خوندم
موضوع از این قراره، این راسپوتین، از بچگی انگار قدرتای عجیب داشته،مثلا میتونست با دست زدن به حیوونا اونارو شفا بده، یا وقتی ازش پرسیدن سارق گوسفندای روستا کیبوده، اون بدون داشتن شناخت قبلی به یه نفر اشاره میکنه و اون فرد واقعا دزد بوده.
این طوری بوده که کشیش روستا بهش میگه بره درسای عرفانی بخونه، راسپوتین این کارو میکنه، ولی کشیش عجیبی میشه. اون با سر و وضع داغون توی کشورا سفر میکنه و مردمو به کارای اشتباه و به شهوت دعوت میکنه.
اون ادعا میکنه میتونه با مرده ها حرف بزنه، و مردم با چشماشون دیدن که این کارو کرده( که احتمالا یه حیله بوده)
عکسشم برای انیکه شب کابوس نبینید نمیزارم، یه جورایی این مرد ترسناکه.. ولی اگه دوست دارید ببینید توی نت سرچ کنید Gragori Rasputin
در هرحال، سالها میگذره تا اینکه پسر ملکه ی روسیه مریض میشه، خیلی وخیم. ملکه ی روسیه که شنیده بود راسوتین شفا دهندس، اونو به کاخش فرا میخونه. پسر ملکه خونریزی داشته و دکترا نمیتونستن خونریزیشو بند بیارن،راسپوتین ظاهر میشه و با خوندن چندتا ورد خونریزی رو متوقف میکنه.
از اون موقع به بعد راسپوتین تبدیل به وزیر و یکی از ادمایی توی دربار میشه که نظرش توی نظر فرمانروا تاثیر زیادی داشت
.
بعد از مدتی، شاهزاده های سلطنتی تصمیم میگیرن که راسپوتین رو بکشن، چرا؟ چون قدرت زیادی داشت و مایه ی وحشتشون بودف پس یه مهمونی به افتخار دستاوردای راسپوتین ترتیب میدن و توی تمام جاک ها و کلوچه و شیرینی ها کلی سیانور میریزن
سیانوری که برای کشتن ده ها نفر کافی بوده روی راسپوتین اثر نمیکنه،پس شاهزاده تفنگشو میاره و یه تیر شلیک میکنه تو قلب این فرد،اما در کمال تعجب راسپوتین از تیر توی گلوله هم نمیمیره (چه سگ جون:/)
از قصر به سختی فرار میکنه و روی پل پنجتا تا تیر دیگه هم میخوره و میافته توی اب
دو روز بعد جسدشو از اب میکشن بیرون. کارشناسی پزشک قانونی میگه ک این نه از سیانور، نه از گلوله ها، بلکه از خفگی توی اب مرده...
جالب ترین چیز اینه که یه ماه قبلش، نامه ای دست ملکه از طرف راسپوتین رسیده بوده که میگفته قراره کشته بشه، شیوه ی مرگشم میگه و به ملکه اخطارمیده که حکومتش قراره سرنگون بشه.
سالها بعد با واقعه ی تروریستی کل خانواده ی سلطنتی ترور میشن و این پیشگویی و هزاران پیشگویی دیگه راسپوتین به حقیقت در میان
و اینکه
ترجمه ی اهنگو توی ادامه مطلب میزارم
این اهنگ انگار قشنگ اومده اون داستانو تعریف کرده.. خیلی دارکه
There lived a certain man in Russia long ago
یه مرد مشخصی سالها پیش توی روسیه زندگیی میکرد
He was big and strong, in his eyes a flaming glow
اون بزرگ و قوی بود و توی چشماش اتیش موج میزد
Most people looked at him with terror and with fear
بیشتر مردم به اون به چشم تروریست و با ترس نگاه میکردن
But to Moscow chicks he was such a lovely dear
اما برای خاندان مسکو اون ادم عزیزی بود
He could preach the Bible like a preacher
اون میتونست مثل یه کشیش کتاب مقدسو بخونه
Full of ecstasy and fire
پر از خلسه و اتیش
But he also was the kind of teacher
ولی اون همچنین یه جور معلمی بود که
Women would desire
زن ها همیشه میخواستن
Ra ra Rasputin
راسپوتین
Lover of the Russian queen
معشوقه ی ملکه ی روسیه
There was a cat that really was gone
انگار اون گربه واقعا گم شده
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
بهترین ماشین عشق روسیه
It was a shame how he carried on
خیلی خجالت اوره که اون جوری ادامه داد
He ruled the Russian land and never mind the Czar
اون به روسیه جکمرانی میکرد و تزار اصلا براش مهم نبود
But the kazachok he danced really wunderbar
اما تزار هم به ساز اون میرقصید
In all affairs of state he was the man to please
توی تمام موقعیتا،اون مردی بود که باید راضی میشد
But he was real great when he had a girl to squeeze
ولی بهترین چیز براش داشتن دختری برای بقل کرند بود
For the queen he was no wheeler dealer
برای ملکه اون یه ادم عادی نبود
Though she'd heard the things he'd done
اون کارایی ک کرده بودو شنیده بود
She believed he was a holy healer
اون باور داشت که راسپوتین یه شفا دهنده بود
Who would heal her son
که میتونه پسرشو درمان کنه
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
There was a cat that really was gone
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
It was a shame how he carried on
But when his drinking and lusting
And his hunger for power
Became known to more and more people
The demands to do something
About this outrageous man
Became louder and louder
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
Hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey, hey
"This man's just got to go", declared his enemies
این مرد رفت و بلند اعلام کرد" دشمنانم اعلاک حضور کنید"
But the ladies begged, "Don't you try to do it, please"
اما زنا التماسش میکردن که دست از کارش برداره
No doubt this Rasputin had lots of hidden charms
شکی نیست که راسپوتین حقه های زیادی تو استین داشت
Though he was a brute, they just fell into his arms
درسته که اون بیرحم بود، دشمناش هم تو دامش افتادن
Then one night some men of higher standing
و بعد یه شب مردای که مقامشون از اون بالاتر بود
Set a trap, they're not to blame
یه تله گذاشتن، بدون اینکه مقصر دانسته بشن
"Come to visit us", they kept demanding
اونا تو گوشش میخوندن" بیا مارو ببین"
And he really came
و اون واقعا اومد
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
They put some poison into his wine
اونا یه عالمه زهر توی جامش ریختن
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
He drank it all and said, "I feel fine"
اون همشو نوشید و گفت حس خوبی دارم
Ra ra Rasputin
Lover of the Russian queen
They didn't quit, they wanted his head
اونا بس نکردن،اونا سرشو میخواستن
Ra ra Rasputin
Russia's greatest love machine
And so they shot him 'til he was dead
پس انقدر شلیک کردن تا اون دیگه مرد
Oh, those Russians
اه، از دست این روسا