...Live inside of Mine


پست شده در Sunday, 8 Esfand 1400
views : ۸۶
Publish at : 12:19
Follow Me

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

مثل همیشه وسط درس خوندن حواسم پرت شده بود به سناریو هایی که توی ذهنم از اوسیا و قهرمانا میساختم و دیالوگایی که میگفتم

یهو یه چیزی به ذهنم خطور کرد، چرا نباید بنویسمشون؟

جوابشو خودم از قبل میدونستم، من اینده وقتی نوشته های من حال رو بخونه دلش میاد بالا بیاره و پارشون کنه

به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم دیگه خاطراتی توی دفترچه ثبت نکنم

و واسه همینه ک تفکراتمو ثبت نمیکنم، اونا همیشه توی ذهنم خواهند موند.

البته تا الان...

تصمیم گرفتم توی Wattpad یه داستان انگلیسی برگرفته از تمام تخیلاتم بنویسم

یه Intp درگیر دنیای تخیلی ذهنش...

همه ی کاراشو کردم ولی مثل همیشه، لحظه ی اخر پشیمون شدم، انگار در نهایت محکوم به نیستی بود..

با یه حال گرفته لپ تاپو بستم و چشمامو بستم و اون موقع یه فکر مثل نوری توی تاریکی ب ذهنم هجوم اورد

تصور کن توی تختی و اخرین لحظات زندگیتو سپری میکنی

همه چیز کنارته... افکارت، ایده هات، توانایی هات، ارزوهات، خواسته هات

که با چشمی پر از اندوه نگاهت میکنن

دلشکسته، عصبانی..

در اون لحظه، در اون ثانیه

تویی و هزاران سوال که تو ذهنت میچرخه 

چرا؟ چرا دنبال ارزوهام نرفتم؟ چرا بعضی هاشونو کنار گذاشتم؟

چرا؟ چرا توانایی هامو کوچیک شمردم؟

چرا؟ چرا انقدر ابله بودم که ایده هامو نادیده گرفتم؟

چرا؟ چرا افکار منفی رو پرورش و افکار مثبت رو سرکوب کردم؟

چرا؟ چرا خواسته هامو بیان نکردم؟

و هزاران چرای دیگر که اکونو دیگر پاسخی برای این چرا های بیشمار نیست...

و اون موقعست که حسرت میخوری، به زندگی ای که کردی، و زندگی ای که میتونستی بکنی

من قلم قشنگی ندارم، نمیتونم متنی بنویسم که روح رو لمس کنه ، ولی تنها چیزی که دارم میگم اینه ک ایده هاتونو سرکوب نکنید

درسته، همه جا میگن از جوونی نهایت استفاده رو ببرید، سفر برید، با دوستان برید بیرون و...

ولی خیلیامون میدونیم که واقعا نمیشه!

نمیشه به حفره های زندگیمون نگاه نکرد...

نمیشه به چراهای زندگیمون جواب نداد!

  توانایی هاتون رو کوچیک نشمرید! نیمه ی پر رو ببینید

ایده هاتونو سرکوب نکنید، بعدا حسرتشونو میخورید

جملات انگیزشی احمقانه نبافیم، چیزی که بهشون باور نداریم... فقط

بیاید سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز زندگی کنیم و از حالت تکراری همیشگی در بیایم:)

Notes ۰
پست شده در Sunday, 8 Esfand 1400
views : ۸۶
Publish at : 12:19
Follow Me

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

مثل همیشه وسط درس خوندن حواسم پرت شده بود به سناریو هایی که توی ذهنم از اوسیا و قهرمانا میساختم و دیالوگایی که میگفتم

یهو یه چیزی به ذهنم خطور کرد، چرا نباید بنویسمشون؟

جوابشو خودم از قبل میدونستم، من اینده وقتی نوشته های من حال رو بخونه دلش میاد بالا بیاره و پارشون کنه

به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم دیگه خاطراتی توی دفترچه ثبت نکنم

و واسه همینه ک تفکراتمو ثبت نمیکنم، اونا همیشه توی ذهنم خواهند موند.

البته تا الان...

تصمیم گرفتم توی Wattpad یه داستان انگلیسی برگرفته از تمام تخیلاتم بنویسم

یه Intp درگیر دنیای تخیلی ذهنش...

همه ی کاراشو کردم ولی مثل همیشه، لحظه ی اخر پشیمون شدم، انگار در نهایت محکوم به نیستی بود..

با یه حال گرفته لپ تاپو بستم و چشمامو بستم و اون موقع یه فکر مثل نوری توی تاریکی ب ذهنم هجوم اورد

تصور کن توی تختی و اخرین لحظات زندگیتو سپری میکنی

همه چیز کنارته... افکارت، ایده هات، توانایی هات، ارزوهات، خواسته هات

که با چشمی پر از اندوه نگاهت میکنن

دلشکسته، عصبانی..

در اون لحظه، در اون ثانیه

تویی و هزاران سوال که تو ذهنت میچرخه 

چرا؟ چرا دنبال ارزوهام نرفتم؟ چرا بعضی هاشونو کنار گذاشتم؟

چرا؟ چرا توانایی هامو کوچیک شمردم؟

چرا؟ چرا انقدر ابله بودم که ایده هامو نادیده گرفتم؟

چرا؟ چرا افکار منفی رو پرورش و افکار مثبت رو سرکوب کردم؟

چرا؟ چرا خواسته هامو بیان نکردم؟

و هزاران چرای دیگر که اکونو دیگر پاسخی برای این چرا های بیشمار نیست...

و اون موقعست که حسرت میخوری، به زندگی ای که کردی، و زندگی ای که میتونستی بکنی

من قلم قشنگی ندارم، نمیتونم متنی بنویسم که روح رو لمس کنه ، ولی تنها چیزی که دارم میگم اینه ک ایده هاتونو سرکوب نکنید

درسته، همه جا میگن از جوونی نهایت استفاده رو ببرید، سفر برید، با دوستان برید بیرون و...

ولی خیلیامون میدونیم که واقعا نمیشه!

نمیشه به حفره های زندگیمون نگاه نکرد...

نمیشه به چراهای زندگیمون جواب نداد!

  توانایی هاتون رو کوچیک نشمرید! نیمه ی پر رو ببینید

ایده هاتونو سرکوب نکنید، بعدا حسرتشونو میخورید

جملات انگیزشی احمقانه نبافیم، چیزی که بهشون باور نداریم... فقط

بیاید سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز زندگی کنیم و از حالت تکراری همیشگی در بیایم:)

Notes ۰
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

مثل همیشه وسط درس خوندن حواسم پرت شده بود به سناریو هایی که توی ذهنم از اوسیا و قهرمانا میساختم و دیالوگایی که میگفتم

یهو یه چیزی به ذهنم خطور کرد، چرا نباید بنویسمشون؟

جوابشو خودم از قبل میدونستم، من اینده وقتی نوشته های من حال رو بخونه دلش میاد بالا بیاره و پارشون کنه

به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم دیگه خاطراتی توی دفترچه ثبت نکنم

و واسه همینه ک تفکراتمو ثبت نمیکنم، اونا همیشه توی ذهنم خواهند موند.

البته تا الان...

تصمیم گرفتم توی Wattpad یه داستان انگلیسی برگرفته از تمام تخیلاتم بنویسم

یه Intp درگیر دنیای تخیلی ذهنش...

همه ی کاراشو کردم ولی مثل همیشه، لحظه ی اخر پشیمون شدم، انگار در نهایت محکوم به نیستی بود..

با یه حال گرفته لپ تاپو بستم و چشمامو بستم و اون موقع یه فکر مثل نوری توی تاریکی ب ذهنم هجوم اورد

تصور کن توی تختی و اخرین لحظات زندگیتو سپری میکنی

همه چیز کنارته... افکارت، ایده هات، توانایی هات، ارزوهات، خواسته هات

که با چشمی پر از اندوه نگاهت میکنن

دلشکسته، عصبانی..

در اون لحظه، در اون ثانیه

تویی و هزاران سوال که تو ذهنت میچرخه 

چرا؟ چرا دنبال ارزوهام نرفتم؟ چرا بعضی هاشونو کنار گذاشتم؟

چرا؟ چرا توانایی هامو کوچیک شمردم؟

چرا؟ چرا انقدر ابله بودم که ایده هامو نادیده گرفتم؟

چرا؟ چرا افکار منفی رو پرورش و افکار مثبت رو سرکوب کردم؟

چرا؟ چرا خواسته هامو بیان نکردم؟

و هزاران چرای دیگر که اکونو دیگر پاسخی برای این چرا های بیشمار نیست...

و اون موقعست که حسرت میخوری، به زندگی ای که کردی، و زندگی ای که میتونستی بکنی

من قلم قشنگی ندارم، نمیتونم متنی بنویسم که روح رو لمس کنه ، ولی تنها چیزی که دارم میگم اینه ک ایده هاتونو سرکوب نکنید

درسته، همه جا میگن از جوونی نهایت استفاده رو ببرید، سفر برید، با دوستان برید بیرون و...

ولی خیلیامون میدونیم که واقعا نمیشه!

نمیشه به حفره های زندگیمون نگاه نکرد...

نمیشه به چراهای زندگیمون جواب نداد!

  توانایی هاتون رو کوچیک نشمرید! نیمه ی پر رو ببینید

ایده هاتونو سرکوب نکنید، بعدا حسرتشونو میخورید

جملات انگیزشی احمقانه نبافیم، چیزی که بهشون باور نداریم... فقط

بیاید سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز زندگی کنیم و از حالت تکراری همیشگی در بیایم:)

Notes ۰
۰ عدد کامنت تا به حال ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">