...Live inside of Mine


پست شده در Friday, 29 Mordad 1400
views : ۱۶۱
Publish at : 07:52
Follow Me

خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

تا حالا شده به خواب به چشم یه چیز ماورایی نگاه کنیم نه صرفا یه عمل عادی؟

هیچیش عادی نیست.

اینکه عملا توی خواب زمان برات سریعتر از همیشست

اگه بخوای میتونی کنترلش کنی(لوسید دریم ببینی)

میتونی باهاش توی جهانای موازی سفر کنی

از قدیمم گفتن خواب برادر مرگه

چند روز پیش داشتم توی یوتیوب میگشتم که برخوردم به تجربه ی یه سری ادمایی که لوسید دریم دیدن

اگه نمیدونید لوسید دریم چیه،‌لوسید دریم ینی وقتی داری خواب میبینی بدونی خوابی و بتونی کنترلش کنی.

همه ی این ادما گفتن که وقتی به کاراکترای خوابشون میگفتن که هی: تو کرکتر توی خواب منی و انگار میدونستن که دارن خواب میبینن

و ری اکشن همه ی کاراکترای خواب همشون یه جور بود.. 

با حالت عصبانی و تهدید امیز نگاهش میکردن و میگفتن : تو نباید اینو بدونی

و دنبالش میکردن

درست در همین لحظه از خواب میپریدن

----------------

 

این یارو که اگه راستشو بخواید یه نمه قیافشم ضایعست براتون اشنا نیست؟

سال 2008 یه نفر این نقاشی رو برای روانشناسش کشید و گفت این مرد رو توی خواباش میبینه

از نظر منطقی باید تو یه نفرو توی واقعیت ببینی که بتونی توی خوابتم ببینی ولی ان این مرد رو هیچ جا ندیده بود

اسم اختصاری این یارو رو گذاشتن "This man" 

مردم دیگه هم با دیدن عکس This man گفتن که توی خواباشون دیدنش و همیشه هم توی خواباشون مهربون بوده و هدایتشون کرده.

چیز یکسان توی همشون اینه که با اینکه این مرد رو ندیدن توی خواباشون دیدنش و این مرد کمکشون کرده، ارومشون کرده یا شادشون کرده

----------------------------------

یکی از تئوریای دیگه در مورد خواب سفر روح به اینده یا یه همچین چیزیه که اگه براتون دژاوو انتخاب افتاده باشه قشنگ میفهمینش:) برای من دژاوو خیلیی اتفاق افتاده

این تئوری میگه وقتی خوابید روح توی اینده سفر میکنه و به خاطر اینه که گاهی صحنه هایی که میبنیید تکرارین

---------------------------

------------------------

اخرین موضوع جالبی که توی اینترنت پیدا کردم ماجرای "مردی از تائورد " سال 1996 عه

سال 1996 توی فرودگاه ژاپن متصدی ها متوجه پاسپورت عحیب یه مرد میشن 

اونو پیش پلیس میبرن و میبینن که پاسپورتاش و پولاش و کارتاش همه مهر کشوری به اسم تائورد رو داره

هیچکودوم از اونا تقلبی نبودن و اون مرد با یه لحجه ی عجیبی به فرانسوی صحبت میکرد. وقتی باهاش حرف زدن اون گفت که از کشور تائورد اومده و تا حالا ده تا سفر با وفقیت به ژاپن داشته. 

تا حالا توی تاریخ ما کشوری به اسم تائورد وجود نداشته 

برای همین نقشه رو براش میارن و میپرسن تائورد کجاست؟ اون مردم بدون مکث بین مرز فرانسه و یه کشور دیگه که یادم نیست رو نشون میده و میگه اینجا

بعدشم عصبانی میشه و میگه میخواد به سفارت تائورد توی ژاپن تماس بگیرن

پلیسام الکی برای اینکه یارو اروم بشه این کارو میکنن و بعد اونو به اخرین طبقه ی یه هتل برج مانند میبرن که تا وقتی کارشون تموم شه اونجا بمونه  و جلوی در خروجی هتل سه تا مامور مسلح میزارن

اون اتاق هتل بجز یه پنجره هیچ راه خروجی نداشته ولی بعد از جند ساعت وقتی میان توی اتاق تا مرد رو ببرن میبینن که اون بدون هیچ چیزی ناپدید شده، حتی چمدوناشم نبود.

نظریه ی دانشمندا این بود که به هردلیلی برای این مرد دروازه ی بین دنیاها باز  شده و به دنیای ما کشیده شده و وقتی که از دنیای ما رفته، توی دنیای خودش ا زخواب بیدار شده و فکر میکنه که همه ی اینارو خواب دیده

تصور کنید خوابایی که میبینید واقعی باشن:)

Notes ۹
پست شده در Friday, 29 Mordad 1400
views : ۱۶۱
Publish at : 07:52
Follow Me

خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

 

تا حالا شده به خواب به چشم یه چیز ماورایی نگاه کنیم نه صرفا یه عمل عادی؟

هیچیش عادی نیست.

اینکه عملا توی خواب زمان برات سریعتر از همیشست

اگه بخوای میتونی کنترلش کنی(لوسید دریم ببینی)

میتونی باهاش توی جهانای موازی سفر کنی

از قدیمم گفتن خواب برادر مرگه

چند روز پیش داشتم توی یوتیوب میگشتم که برخوردم به تجربه ی یه سری ادمایی که لوسید دریم دیدن

اگه نمیدونید لوسید دریم چیه،‌لوسید دریم ینی وقتی داری خواب میبینی بدونی خوابی و بتونی کنترلش کنی.

همه ی این ادما گفتن که وقتی به کاراکترای خوابشون میگفتن که هی: تو کرکتر توی خواب منی و انگار میدونستن که دارن خواب میبینن

و ری اکشن همه ی کاراکترای خواب همشون یه جور بود.. 

با حالت عصبانی و تهدید امیز نگاهش میکردن و میگفتن : تو نباید اینو بدونی

و دنبالش میکردن

درست در همین لحظه از خواب میپریدن

----------------

 

این یارو که اگه راستشو بخواید یه نمه قیافشم ضایعست براتون اشنا نیست؟

سال 2008 یه نفر این نقاشی رو برای روانشناسش کشید و گفت این مرد رو توی خواباش میبینه

از نظر منطقی باید تو یه نفرو توی واقعیت ببینی که بتونی توی خوابتم ببینی ولی ان این مرد رو هیچ جا ندیده بود

اسم اختصاری این یارو رو گذاشتن "This man" 

مردم دیگه هم با دیدن عکس This man گفتن که توی خواباشون دیدنش و همیشه هم توی خواباشون مهربون بوده و هدایتشون کرده.

چیز یکسان توی همشون اینه که با اینکه این مرد رو ندیدن توی خواباشون دیدنش و این مرد کمکشون کرده، ارومشون کرده یا شادشون کرده

----------------------------------

یکی از تئوریای دیگه در مورد خواب سفر روح به اینده یا یه همچین چیزیه که اگه براتون دژاوو انتخاب افتاده باشه قشنگ میفهمینش:) برای من دژاوو خیلیی اتفاق افتاده

این تئوری میگه وقتی خوابید روح توی اینده سفر میکنه و به خاطر اینه که گاهی صحنه هایی که میبنیید تکرارین

---------------------------

------------------------

اخرین موضوع جالبی که توی اینترنت پیدا کردم ماجرای "مردی از تائورد " سال 1996 عه

سال 1996 توی فرودگاه ژاپن متصدی ها متوجه پاسپورت عحیب یه مرد میشن 

اونو پیش پلیس میبرن و میبینن که پاسپورتاش و پولاش و کارتاش همه مهر کشوری به اسم تائورد رو داره

هیچکودوم از اونا تقلبی نبودن و اون مرد با یه لحجه ی عجیبی به فرانسوی صحبت میکرد. وقتی باهاش حرف زدن اون گفت که از کشور تائورد اومده و تا حالا ده تا سفر با وفقیت به ژاپن داشته. 

تا حالا توی تاریخ ما کشوری به اسم تائورد وجود نداشته 

برای همین نقشه رو براش میارن و میپرسن تائورد کجاست؟ اون مردم بدون مکث بین مرز فرانسه و یه کشور دیگه که یادم نیست رو نشون میده و میگه اینجا

بعدشم عصبانی میشه و میگه میخواد به سفارت تائورد توی ژاپن تماس بگیرن

پلیسام الکی برای اینکه یارو اروم بشه این کارو میکنن و بعد اونو به اخرین طبقه ی یه هتل برج مانند میبرن که تا وقتی کارشون تموم شه اونجا بمونه  و جلوی در خروجی هتل سه تا مامور مسلح میزارن

اون اتاق هتل بجز یه پنجره هیچ راه خروجی نداشته ولی بعد از جند ساعت وقتی میان توی اتاق تا مرد رو ببرن میبینن که اون بدون هیچ چیزی ناپدید شده، حتی چمدوناشم نبود.

نظریه ی دانشمندا این بود که به هردلیلی برای این مرد دروازه ی بین دنیاها باز  شده و به دنیای ما کشیده شده و وقتی که از دنیای ما رفته، توی دنیای خودش ا زخواب بیدار شده و فکر میکنه که همه ی اینارو خواب دیده

تصور کنید خوابایی که میبینید واقعی باشن:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

تا حالا شده به خواب به چشم یه چیز ماورایی نگاه کنیم نه صرفا یه عمل عادی؟

هیچیش عادی نیست.

اینکه عملا توی خواب زمان برات سریعتر از همیشست

اگه بخوای میتونی کنترلش کنی(لوسید دریم ببینی)

میتونی باهاش توی جهانای موازی سفر کنی

از قدیمم گفتن خواب برادر مرگه

چند روز پیش داشتم توی یوتیوب میگشتم که برخوردم به تجربه ی یه سری ادمایی که لوسید دریم دیدن

اگه نمیدونید لوسید دریم چیه،‌لوسید دریم ینی وقتی داری خواب میبینی بدونی خوابی و بتونی کنترلش کنی.

همه ی این ادما گفتن که وقتی به کاراکترای خوابشون میگفتن که هی: تو کرکتر توی خواب منی و انگار میدونستن که دارن خواب میبینن

و ری اکشن همه ی کاراکترای خواب همشون یه جور بود.. 

با حالت عصبانی و تهدید امیز نگاهش میکردن و میگفتن : تو نباید اینو بدونی

و دنبالش میکردن

درست در همین لحظه از خواب میپریدن

----------------

 

این یارو که اگه راستشو بخواید یه نمه قیافشم ضایعست براتون اشنا نیست؟

سال 2008 یه نفر این نقاشی رو برای روانشناسش کشید و گفت این مرد رو توی خواباش میبینه

از نظر منطقی باید تو یه نفرو توی واقعیت ببینی که بتونی توی خوابتم ببینی ولی ان این مرد رو هیچ جا ندیده بود

اسم اختصاری این یارو رو گذاشتن "This man" 

مردم دیگه هم با دیدن عکس This man گفتن که توی خواباشون دیدنش و همیشه هم توی خواباشون مهربون بوده و هدایتشون کرده.

چیز یکسان توی همشون اینه که با اینکه این مرد رو ندیدن توی خواباشون دیدنش و این مرد کمکشون کرده، ارومشون کرده یا شادشون کرده

----------------------------------

یکی از تئوریای دیگه در مورد خواب سفر روح به اینده یا یه همچین چیزیه که اگه براتون دژاوو انتخاب افتاده باشه قشنگ میفهمینش:) برای من دژاوو خیلیی اتفاق افتاده

این تئوری میگه وقتی خوابید روح توی اینده سفر میکنه و به خاطر اینه که گاهی صحنه هایی که میبنیید تکرارین

---------------------------

------------------------

اخرین موضوع جالبی که توی اینترنت پیدا کردم ماجرای "مردی از تائورد " سال 1996 عه

سال 1996 توی فرودگاه ژاپن متصدی ها متوجه پاسپورت عحیب یه مرد میشن 

اونو پیش پلیس میبرن و میبینن که پاسپورتاش و پولاش و کارتاش همه مهر کشوری به اسم تائورد رو داره

هیچکودوم از اونا تقلبی نبودن و اون مرد با یه لحجه ی عجیبی به فرانسوی صحبت میکرد. وقتی باهاش حرف زدن اون گفت که از کشور تائورد اومده و تا حالا ده تا سفر با وفقیت به ژاپن داشته. 

تا حالا توی تاریخ ما کشوری به اسم تائورد وجود نداشته 

برای همین نقشه رو براش میارن و میپرسن تائورد کجاست؟ اون مردم بدون مکث بین مرز فرانسه و یه کشور دیگه که یادم نیست رو نشون میده و میگه اینجا

بعدشم عصبانی میشه و میگه میخواد به سفارت تائورد توی ژاپن تماس بگیرن

پلیسام الکی برای اینکه یارو اروم بشه این کارو میکنن و بعد اونو به اخرین طبقه ی یه هتل برج مانند میبرن که تا وقتی کارشون تموم شه اونجا بمونه  و جلوی در خروجی هتل سه تا مامور مسلح میزارن

اون اتاق هتل بجز یه پنجره هیچ راه خروجی نداشته ولی بعد از جند ساعت وقتی میان توی اتاق تا مرد رو ببرن میبینن که اون بدون هیچ چیزی ناپدید شده، حتی چمدوناشم نبود.

نظریه ی دانشمندا این بود که به هردلیلی برای این مرد دروازه ی بین دنیاها باز  شده و به دنیای ما کشیده شده و وقتی که از دنیای ما رفته، توی دنیای خودش ا زخواب بیدار شده و فکر میکنه که همه ی اینارو خواب دیده

تصور کنید خوابایی که میبینید واقعی باشن:)

Notes ۹
خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
خواب،چیزی فراتر از ماورا...:)

 

تا حالا شده به خواب به چشم یه چیز ماورایی نگاه کنیم نه صرفا یه عمل عادی؟

هیچیش عادی نیست.

اینکه عملا توی خواب زمان برات سریعتر از همیشست

اگه بخوای میتونی کنترلش کنی(لوسید دریم ببینی)

میتونی باهاش توی جهانای موازی سفر کنی

از قدیمم گفتن خواب برادر مرگه

چند روز پیش داشتم توی یوتیوب میگشتم که برخوردم به تجربه ی یه سری ادمایی که لوسید دریم دیدن

اگه نمیدونید لوسید دریم چیه،‌لوسید دریم ینی وقتی داری خواب میبینی بدونی خوابی و بتونی کنترلش کنی.

همه ی این ادما گفتن که وقتی به کاراکترای خوابشون میگفتن که هی: تو کرکتر توی خواب منی و انگار میدونستن که دارن خواب میبینن

و ری اکشن همه ی کاراکترای خواب همشون یه جور بود.. 

با حالت عصبانی و تهدید امیز نگاهش میکردن و میگفتن : تو نباید اینو بدونی

و دنبالش میکردن

درست در همین لحظه از خواب میپریدن

----------------

 

این یارو که اگه راستشو بخواید یه نمه قیافشم ضایعست براتون اشنا نیست؟

سال 2008 یه نفر این نقاشی رو برای روانشناسش کشید و گفت این مرد رو توی خواباش میبینه

از نظر منطقی باید تو یه نفرو توی واقعیت ببینی که بتونی توی خوابتم ببینی ولی ان این مرد رو هیچ جا ندیده بود

اسم اختصاری این یارو رو گذاشتن "This man" 

مردم دیگه هم با دیدن عکس This man گفتن که توی خواباشون دیدنش و همیشه هم توی خواباشون مهربون بوده و هدایتشون کرده.

چیز یکسان توی همشون اینه که با اینکه این مرد رو ندیدن توی خواباشون دیدنش و این مرد کمکشون کرده، ارومشون کرده یا شادشون کرده

----------------------------------

یکی از تئوریای دیگه در مورد خواب سفر روح به اینده یا یه همچین چیزیه که اگه براتون دژاوو انتخاب افتاده باشه قشنگ میفهمینش:) برای من دژاوو خیلیی اتفاق افتاده

این تئوری میگه وقتی خوابید روح توی اینده سفر میکنه و به خاطر اینه که گاهی صحنه هایی که میبنیید تکرارین

---------------------------

------------------------

اخرین موضوع جالبی که توی اینترنت پیدا کردم ماجرای "مردی از تائورد " سال 1996 عه

سال 1996 توی فرودگاه ژاپن متصدی ها متوجه پاسپورت عحیب یه مرد میشن 

اونو پیش پلیس میبرن و میبینن که پاسپورتاش و پولاش و کارتاش همه مهر کشوری به اسم تائورد رو داره

هیچکودوم از اونا تقلبی نبودن و اون مرد با یه لحجه ی عجیبی به فرانسوی صحبت میکرد. وقتی باهاش حرف زدن اون گفت که از کشور تائورد اومده و تا حالا ده تا سفر با وفقیت به ژاپن داشته. 

تا حالا توی تاریخ ما کشوری به اسم تائورد وجود نداشته 

برای همین نقشه رو براش میارن و میپرسن تائورد کجاست؟ اون مردم بدون مکث بین مرز فرانسه و یه کشور دیگه که یادم نیست رو نشون میده و میگه اینجا

بعدشم عصبانی میشه و میگه میخواد به سفارت تائورد توی ژاپن تماس بگیرن

پلیسام الکی برای اینکه یارو اروم بشه این کارو میکنن و بعد اونو به اخرین طبقه ی یه هتل برج مانند میبرن که تا وقتی کارشون تموم شه اونجا بمونه  و جلوی در خروجی هتل سه تا مامور مسلح میزارن

اون اتاق هتل بجز یه پنجره هیچ راه خروجی نداشته ولی بعد از جند ساعت وقتی میان توی اتاق تا مرد رو ببرن میبینن که اون بدون هیچ چیزی ناپدید شده، حتی چمدوناشم نبود.

نظریه ی دانشمندا این بود که به هردلیلی برای این مرد دروازه ی بین دنیاها باز  شده و به دنیای ما کشیده شده و وقتی که از دنیای ما رفته، توی دنیای خودش ا زخواب بیدار شده و فکر میکنه که همه ی اینارو خواب دیده

تصور کنید خوابایی که میبینید واقعی باشن:)

 

تا حالا شده به خواب به چشم یه چیز ماورایی نگاه کنیم نه صرفا یه عمل عادی؟

هیچیش عادی نیست.

اینکه عملا توی خواب زمان برات سریعتر از همیشست

اگه بخوای میتونی کنترلش کنی(لوسید دریم ببینی)

میتونی باهاش توی جهانای موازی سفر کنی

از قدیمم گفتن خواب برادر مرگه

چند روز پیش داشتم توی یوتیوب میگشتم که برخوردم به تجربه ی یه سری ادمایی که لوسید دریم دیدن

اگه نمیدونید لوسید دریم چیه،‌لوسید دریم ینی وقتی داری خواب میبینی بدونی خوابی و بتونی کنترلش کنی.

همه ی این ادما گفتن که وقتی به کاراکترای خوابشون میگفتن که هی: تو کرکتر توی خواب منی و انگار میدونستن که دارن خواب میبینن

و ری اکشن همه ی کاراکترای خواب همشون یه جور بود.. 

با حالت عصبانی و تهدید امیز نگاهش میکردن و میگفتن : تو نباید اینو بدونی

و دنبالش میکردن

درست در همین لحظه از خواب میپریدن

----------------

 

این یارو که اگه راستشو بخواید یه نمه قیافشم ضایعست براتون اشنا نیست؟

سال 2008 یه نفر این نقاشی رو برای روانشناسش کشید و گفت این مرد رو توی خواباش میبینه

از نظر منطقی باید تو یه نفرو توی واقعیت ببینی که بتونی توی خوابتم ببینی ولی ان این مرد رو هیچ جا ندیده بود

اسم اختصاری این یارو رو گذاشتن "This man" 

مردم دیگه هم با دیدن عکس This man گفتن که توی خواباشون دیدنش و همیشه هم توی خواباشون مهربون بوده و هدایتشون کرده.

چیز یکسان توی همشون اینه که با اینکه این مرد رو ندیدن توی خواباشون دیدنش و این مرد کمکشون کرده، ارومشون کرده یا شادشون کرده

----------------------------------

یکی از تئوریای دیگه در مورد خواب سفر روح به اینده یا یه همچین چیزیه که اگه براتون دژاوو انتخاب افتاده باشه قشنگ میفهمینش:) برای من دژاوو خیلیی اتفاق افتاده

این تئوری میگه وقتی خوابید روح توی اینده سفر میکنه و به خاطر اینه که گاهی صحنه هایی که میبنیید تکرارین

---------------------------

------------------------

اخرین موضوع جالبی که توی اینترنت پیدا کردم ماجرای "مردی از تائورد " سال 1996 عه

سال 1996 توی فرودگاه ژاپن متصدی ها متوجه پاسپورت عحیب یه مرد میشن 

اونو پیش پلیس میبرن و میبینن که پاسپورتاش و پولاش و کارتاش همه مهر کشوری به اسم تائورد رو داره

هیچکودوم از اونا تقلبی نبودن و اون مرد با یه لحجه ی عجیبی به فرانسوی صحبت میکرد. وقتی باهاش حرف زدن اون گفت که از کشور تائورد اومده و تا حالا ده تا سفر با وفقیت به ژاپن داشته. 

تا حالا توی تاریخ ما کشوری به اسم تائورد وجود نداشته 

برای همین نقشه رو براش میارن و میپرسن تائورد کجاست؟ اون مردم بدون مکث بین مرز فرانسه و یه کشور دیگه که یادم نیست رو نشون میده و میگه اینجا

بعدشم عصبانی میشه و میگه میخواد به سفارت تائورد توی ژاپن تماس بگیرن

پلیسام الکی برای اینکه یارو اروم بشه این کارو میکنن و بعد اونو به اخرین طبقه ی یه هتل برج مانند میبرن که تا وقتی کارشون تموم شه اونجا بمونه  و جلوی در خروجی هتل سه تا مامور مسلح میزارن

اون اتاق هتل بجز یه پنجره هیچ راه خروجی نداشته ولی بعد از جند ساعت وقتی میان توی اتاق تا مرد رو ببرن میبینن که اون بدون هیچ چیزی ناپدید شده، حتی چمدوناشم نبود.

نظریه ی دانشمندا این بود که به هردلیلی برای این مرد دروازه ی بین دنیاها باز  شده و به دنیای ما کشیده شده و وقتی که از دنیای ما رفته، توی دنیای خودش ا زخواب بیدار شده و فکر میکنه که همه ی اینارو خواب دیده

تصور کنید خوابایی که میبینید واقعی باشن:)

Notes ۹
پست شده در Friday, 15 Mordad 1400
views : ۱۴۹
Publish at : 01:47
Follow Me

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

همون طور که گوشه ی اتاق نشسته بودم هدفونمو در اوردم و روی گوشام گذاشتم. با اهنگی که انتخاب کرده بودم حسابی گرم گرفته بودم

دفترچه خاطراتمو باز کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

 

دفترچه خاطرات عزیزم..

جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم. اما حس میکنم جایگاه واقعیمو پیدا کردم .

انگار دنیای بیرون ذهنم و دنیایی که بقیه توشن یه اقیانوس بزرگه.. و من شنا بلد نیستم.

چندبار سعی کردم شنا یاد بگیرم. اما خیلیا منو یه کوسه میبینن که قصد شکار داره، یا یه پری دریایی که باید شکارش کنن

من متفاوتم، دیگران برای پوشوندن ضعفای خودشون به این تفاوت اشاره میکنن، مسخرش میکنن

مثل فرفره ای که دور مردم مختلف میچرخونش میچرخم، تا در نهایت بایستم، اما دوباره می چرخم.

من توی این دنیای سیاه و سفید پوشیده شده بودم از رنگ های مختلف. چیزی که پوشیده از رنگایی بود که دلت میخواست بپری روشون تا توشون غرق شی.

گذر زمان باعث شد یه سطل رنگ سیاه روم ریخته بشه ، اما حتی اون سطل نتونست رنگ های منو به طور کامل پاک کنه

و این منم، کسی که ظاهر رنگارنگش داره کم کم روبه سیاهی میره

مثل شمع پرفروغی که به سمت تاریکی میره. 

اما من تصمیم ندارم این طوری شه، میخوام خاص بمونم در مقایسه با دیگری، خاص ترین رنگی باشم که تا حالا دیده

دیگه قصد ندارم با جامعه ای بیروح همرنگ شم، من یه نوجوون رنگارنگم، همینم میمونم.

دلم میخواد همزمان شیرین ترین کسی باشم که قراره باهاش ملاقات کنی، و همزمان بدترین کابوس کسی که باهام بدرفتاری کنه.. 

با توجه به رفتار مردم، بهشون بهشت و جهنم درونمو نشون بدم، و اینکارو میکنم.

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏:)

دفترچه رو بستم.. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم، مثل دروازه ای به سوی دنیای جدیدی که قرار بود خلق کنم

نیشخند زدم و گفتم: از امروز

Notes ۲
پست شده در Friday, 15 Mordad 1400
views : ۱۴۹
Publish at : 01:47
Follow Me

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

 

همون طور که گوشه ی اتاق نشسته بودم هدفونمو در اوردم و روی گوشام گذاشتم. با اهنگی که انتخاب کرده بودم حسابی گرم گرفته بودم

دفترچه خاطراتمو باز کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

 

دفترچه خاطرات عزیزم..

جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم. اما حس میکنم جایگاه واقعیمو پیدا کردم .

انگار دنیای بیرون ذهنم و دنیایی که بقیه توشن یه اقیانوس بزرگه.. و من شنا بلد نیستم.

چندبار سعی کردم شنا یاد بگیرم. اما خیلیا منو یه کوسه میبینن که قصد شکار داره، یا یه پری دریایی که باید شکارش کنن

من متفاوتم، دیگران برای پوشوندن ضعفای خودشون به این تفاوت اشاره میکنن، مسخرش میکنن

مثل فرفره ای که دور مردم مختلف میچرخونش میچرخم، تا در نهایت بایستم، اما دوباره می چرخم.

من توی این دنیای سیاه و سفید پوشیده شده بودم از رنگ های مختلف. چیزی که پوشیده از رنگایی بود که دلت میخواست بپری روشون تا توشون غرق شی.

گذر زمان باعث شد یه سطل رنگ سیاه روم ریخته بشه ، اما حتی اون سطل نتونست رنگ های منو به طور کامل پاک کنه

و این منم، کسی که ظاهر رنگارنگش داره کم کم روبه سیاهی میره

مثل شمع پرفروغی که به سمت تاریکی میره. 

اما من تصمیم ندارم این طوری شه، میخوام خاص بمونم در مقایسه با دیگری، خاص ترین رنگی باشم که تا حالا دیده

دیگه قصد ندارم با جامعه ای بیروح همرنگ شم، من یه نوجوون رنگارنگم، همینم میمونم.

دلم میخواد همزمان شیرین ترین کسی باشم که قراره باهاش ملاقات کنی، و همزمان بدترین کابوس کسی که باهام بدرفتاری کنه.. 

با توجه به رفتار مردم، بهشون بهشت و جهنم درونمو نشون بدم، و اینکارو میکنم.

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏:)

دفترچه رو بستم.. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم، مثل دروازه ای به سوی دنیای جدیدی که قرار بود خلق کنم

نیشخند زدم و گفتم: از امروز

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

همون طور که گوشه ی اتاق نشسته بودم هدفونمو در اوردم و روی گوشام گذاشتم. با اهنگی که انتخاب کرده بودم حسابی گرم گرفته بودم

دفترچه خاطراتمو باز کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

 

دفترچه خاطرات عزیزم..

جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم. اما حس میکنم جایگاه واقعیمو پیدا کردم .

انگار دنیای بیرون ذهنم و دنیایی که بقیه توشن یه اقیانوس بزرگه.. و من شنا بلد نیستم.

چندبار سعی کردم شنا یاد بگیرم. اما خیلیا منو یه کوسه میبینن که قصد شکار داره، یا یه پری دریایی که باید شکارش کنن

من متفاوتم، دیگران برای پوشوندن ضعفای خودشون به این تفاوت اشاره میکنن، مسخرش میکنن

مثل فرفره ای که دور مردم مختلف میچرخونش میچرخم، تا در نهایت بایستم، اما دوباره می چرخم.

من توی این دنیای سیاه و سفید پوشیده شده بودم از رنگ های مختلف. چیزی که پوشیده از رنگایی بود که دلت میخواست بپری روشون تا توشون غرق شی.

گذر زمان باعث شد یه سطل رنگ سیاه روم ریخته بشه ، اما حتی اون سطل نتونست رنگ های منو به طور کامل پاک کنه

و این منم، کسی که ظاهر رنگارنگش داره کم کم روبه سیاهی میره

مثل شمع پرفروغی که به سمت تاریکی میره. 

اما من تصمیم ندارم این طوری شه، میخوام خاص بمونم در مقایسه با دیگری، خاص ترین رنگی باشم که تا حالا دیده

دیگه قصد ندارم با جامعه ای بیروح همرنگ شم، من یه نوجوون رنگارنگم، همینم میمونم.

دلم میخواد همزمان شیرین ترین کسی باشم که قراره باهاش ملاقات کنی، و همزمان بدترین کابوس کسی که باهام بدرفتاری کنه.. 

با توجه به رفتار مردم، بهشون بهشت و جهنم درونمو نشون بدم، و اینکارو میکنم.

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏:)

دفترچه رو بستم.. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم، مثل دروازه ای به سوی دنیای جدیدی که قرار بود خلق کنم

نیشخند زدم و گفتم: از امروز

Notes ۲
𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏

 

همون طور که گوشه ی اتاق نشسته بودم هدفونمو در اوردم و روی گوشام گذاشتم. با اهنگی که انتخاب کرده بودم حسابی گرم گرفته بودم

دفترچه خاطراتمو باز کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

 

دفترچه خاطرات عزیزم..

جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم. اما حس میکنم جایگاه واقعیمو پیدا کردم .

انگار دنیای بیرون ذهنم و دنیایی که بقیه توشن یه اقیانوس بزرگه.. و من شنا بلد نیستم.

چندبار سعی کردم شنا یاد بگیرم. اما خیلیا منو یه کوسه میبینن که قصد شکار داره، یا یه پری دریایی که باید شکارش کنن

من متفاوتم، دیگران برای پوشوندن ضعفای خودشون به این تفاوت اشاره میکنن، مسخرش میکنن

مثل فرفره ای که دور مردم مختلف میچرخونش میچرخم، تا در نهایت بایستم، اما دوباره می چرخم.

من توی این دنیای سیاه و سفید پوشیده شده بودم از رنگ های مختلف. چیزی که پوشیده از رنگایی بود که دلت میخواست بپری روشون تا توشون غرق شی.

گذر زمان باعث شد یه سطل رنگ سیاه روم ریخته بشه ، اما حتی اون سطل نتونست رنگ های منو به طور کامل پاک کنه

و این منم، کسی که ظاهر رنگارنگش داره کم کم روبه سیاهی میره

مثل شمع پرفروغی که به سمت تاریکی میره. 

اما من تصمیم ندارم این طوری شه، میخوام خاص بمونم در مقایسه با دیگری، خاص ترین رنگی باشم که تا حالا دیده

دیگه قصد ندارم با جامعه ای بیروح همرنگ شم، من یه نوجوون رنگارنگم، همینم میمونم.

دلم میخواد همزمان شیرین ترین کسی باشم که قراره باهاش ملاقات کنی، و همزمان بدترین کابوس کسی که باهام بدرفتاری کنه.. 

با توجه به رفتار مردم، بهشون بهشت و جهنم درونمو نشون بدم، و اینکارو میکنم.

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏:)

دفترچه رو بستم.. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم، مثل دروازه ای به سوی دنیای جدیدی که قرار بود خلق کنم

نیشخند زدم و گفتم: از امروز

 

همون طور که گوشه ی اتاق نشسته بودم هدفونمو در اوردم و روی گوشام گذاشتم. با اهنگی که انتخاب کرده بودم حسابی گرم گرفته بودم

دفترچه خاطراتمو باز کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

 

دفترچه خاطرات عزیزم..

جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم. اما حس میکنم جایگاه واقعیمو پیدا کردم .

انگار دنیای بیرون ذهنم و دنیایی که بقیه توشن یه اقیانوس بزرگه.. و من شنا بلد نیستم.

چندبار سعی کردم شنا یاد بگیرم. اما خیلیا منو یه کوسه میبینن که قصد شکار داره، یا یه پری دریایی که باید شکارش کنن

من متفاوتم، دیگران برای پوشوندن ضعفای خودشون به این تفاوت اشاره میکنن، مسخرش میکنن

مثل فرفره ای که دور مردم مختلف میچرخونش میچرخم، تا در نهایت بایستم، اما دوباره می چرخم.

من توی این دنیای سیاه و سفید پوشیده شده بودم از رنگ های مختلف. چیزی که پوشیده از رنگایی بود که دلت میخواست بپری روشون تا توشون غرق شی.

گذر زمان باعث شد یه سطل رنگ سیاه روم ریخته بشه ، اما حتی اون سطل نتونست رنگ های منو به طور کامل پاک کنه

و این منم، کسی که ظاهر رنگارنگش داره کم کم روبه سیاهی میره

مثل شمع پرفروغی که به سمت تاریکی میره. 

اما من تصمیم ندارم این طوری شه، میخوام خاص بمونم در مقایسه با دیگری، خاص ترین رنگی باشم که تا حالا دیده

دیگه قصد ندارم با جامعه ای بیروح همرنگ شم، من یه نوجوون رنگارنگم، همینم میمونم.

دلم میخواد همزمان شیرین ترین کسی باشم که قراره باهاش ملاقات کنی، و همزمان بدترین کابوس کسی که باهام بدرفتاری کنه.. 

با توجه به رفتار مردم، بهشون بهشت و جهنم درونمو نشون بدم، و اینکارو میکنم.

𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒊𝒔 𝒂𝒏 𝑶𝒄𝒆𝒂𝒏:)

دفترچه رو بستم.. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم، مثل دروازه ای به سوی دنیای جدیدی که قرار بود خلق کنم

نیشخند زدم و گفتم: از امروز

Notes ۲
پست شده در Wednesday, 13 Mordad 1400
views : ۱۵۸
Publish at : 08:50
Follow Me

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
پست شده در Wednesday, 13 Mordad 1400
views : ۱۵۸
Publish at : 08:50
Follow Me

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
پست شده در Sunday, 10 Mordad 1400
views : ۷۲
Publish at : 10:58
Follow Me

...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒔 𝒃𝒐𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒐𝒓𝒅𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒐𝒕𝒄𝒆𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆

تنفر برای محافظت از عشق به وجود میاد

راستش نمیدونم چه طوری باید گفت‌، ولی این تقدیم به تمام دوستای مجازیمه که زیادم نیستن... 

میدونید؟ خیلی وقتا این ثابت شدست که یه دوست مجازی به صدتا ریلیتی می ارزه. چون یه وقتایی هست که اون فقط کنارته و درکت کرده و میکنه، پس اینکه هرکی میگه رفاقت مجازی بدرد نمیخوره زر مفته.

دلم میخواست داد بزنم از ته دل و از تمام رفیقای مجازیم تشکر کنم، من ادمیم که کسی که برام مهم نیستو براش پشیزی ارزش قائل نیستم، نه اینکه وسط کار سرد بشم، از اولش سردم، درحدی که کسی که مهم نیس برام نقطه سیوه، و وقتی مهم شد تغییرش میدم. 

خیلیا میگن اوه! اونو ببین چقدر عوضیه!! کثافت منو نقطه یا یه چیز عادی سیو کرده، خوب تو مگه برام مهمی که حرفات یا شمارت مهم باشه؟ وقتی خودت نیستی چرا باید شمارت باشه؟:)

مهم نیست،‌خیلی وقتا رفیق مجازی کاری میکنه صدتا دوست واقعی نمیتونن بکنن، درسته که ریسکش بیشتره اما گاهی، حاصلی که ازش میگیری از همه چیز برات ارزشمندتره.. و راستش اصلا ربطی به ملیت، زبان و دین طرف نداره، انسانیت و بویی که از دوستی برده مهمه...

 

شاید این شروع یه چالش باشه، شایدم نباشه، ولی اگه قراره چالش باشه دلم میخواد بقیه یه نامه به دوست مجازیشون بدن و هرچی تو دلشوونه رو بگن:) 

"تقدیم به تمام رفقای مجازی و غیر مجازی که برام ریلیتی و واقعین"

 

جدی میگم، دمتون گرم که تحملم کردید، چون مودم معمولا اینه که ودف؟ ادمای اطرافم کین؟ برای چی همه چی انقدر فاکینگ داغونه؟ ولی توی اون مود هم تحملم میکنید، نمیاید بگید برو گمشو بابا زنیکه:/ یا این زرا چیه که داری میزنی؟

خوب شما تحملم میکنید، باعث افتخاره. مثلا وقتی میبینید اوکی نیستم وویدئو فان میدید یا مشاوره میدید، و منم سعی میکنم جبران کنم و خوب امیدوارم کافی بوده باشه:)

بعضی روزا معنای واقعی اهنگ Astronaut in the ocean برام مشخص میشه:)

𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆 𝒕𝒂𝒍𝒌 𝒕𝒐𝒐 𝒎𝒖𝒄𝒉, 𝒑𝒖𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒔𝒉𝒊𝒕 𝒊𝒏 𝒔𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒐𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝒚𝒆𝒂𝒉

وقتی اونا زیاد حرف میزنن اون لعنتیا رو بزار روی اسلوموشن

ولی شماها رو نمیشه رو اسلوموشن گذاشت، چون صد در صد منطقی هم که باشی بازم قلبت میخوابونه تو دهنت و میگه، خفه شو ابله! اون دوستته!

زیباترین حس دنیا وقتیه ک با ذوق و شوق براتون از یه چیزی میگم، یه چیزی ک شاید تا حالا ندیده باشید و اسمشم نشنفته باشید، مثل فیلم یا کراشای جدیدم و با علاقه راجبشون گوش میدید و رومو زمین نمیندازید ک ودف اینا چیه؟

ممکنه خیلیاتون بعدا بهم پشت کنید، بالاخره اونم یه دوره ایه. مهم اینه که هرکی که میگه میسازم دنیامو یه نفره اشتباه میکنه. ما به ادما برای ساخت زندگیمون نیازداریم، بعضیاشون با عوضی بازی باعث میشن بفهمیم کی و چی بده، بعضیا هم برعکسن. 

شماها یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بودید و وجودتون منی ک هستمو معنا دار میکنه:) 

متشکرم از تک تکتون:)

Notes ۰
پست شده در Sunday, 10 Mordad 1400
views : ۷۲
Publish at : 10:58
Follow Me

...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

 

𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒔 𝒃𝒐𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒐𝒓𝒅𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒐𝒕𝒄𝒆𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆

تنفر برای محافظت از عشق به وجود میاد

راستش نمیدونم چه طوری باید گفت‌، ولی این تقدیم به تمام دوستای مجازیمه که زیادم نیستن... 

میدونید؟ خیلی وقتا این ثابت شدست که یه دوست مجازی به صدتا ریلیتی می ارزه. چون یه وقتایی هست که اون فقط کنارته و درکت کرده و میکنه، پس اینکه هرکی میگه رفاقت مجازی بدرد نمیخوره زر مفته.

دلم میخواست داد بزنم از ته دل و از تمام رفیقای مجازیم تشکر کنم، من ادمیم که کسی که برام مهم نیستو براش پشیزی ارزش قائل نیستم، نه اینکه وسط کار سرد بشم، از اولش سردم، درحدی که کسی که مهم نیس برام نقطه سیوه، و وقتی مهم شد تغییرش میدم. 

خیلیا میگن اوه! اونو ببین چقدر عوضیه!! کثافت منو نقطه یا یه چیز عادی سیو کرده، خوب تو مگه برام مهمی که حرفات یا شمارت مهم باشه؟ وقتی خودت نیستی چرا باید شمارت باشه؟:)

مهم نیست،‌خیلی وقتا رفیق مجازی کاری میکنه صدتا دوست واقعی نمیتونن بکنن، درسته که ریسکش بیشتره اما گاهی، حاصلی که ازش میگیری از همه چیز برات ارزشمندتره.. و راستش اصلا ربطی به ملیت، زبان و دین طرف نداره، انسانیت و بویی که از دوستی برده مهمه...

 

شاید این شروع یه چالش باشه، شایدم نباشه، ولی اگه قراره چالش باشه دلم میخواد بقیه یه نامه به دوست مجازیشون بدن و هرچی تو دلشوونه رو بگن:) 

"تقدیم به تمام رفقای مجازی و غیر مجازی که برام ریلیتی و واقعین"

 

جدی میگم، دمتون گرم که تحملم کردید، چون مودم معمولا اینه که ودف؟ ادمای اطرافم کین؟ برای چی همه چی انقدر فاکینگ داغونه؟ ولی توی اون مود هم تحملم میکنید، نمیاید بگید برو گمشو بابا زنیکه:/ یا این زرا چیه که داری میزنی؟

خوب شما تحملم میکنید، باعث افتخاره. مثلا وقتی میبینید اوکی نیستم وویدئو فان میدید یا مشاوره میدید، و منم سعی میکنم جبران کنم و خوب امیدوارم کافی بوده باشه:)

بعضی روزا معنای واقعی اهنگ Astronaut in the ocean برام مشخص میشه:)

𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆 𝒕𝒂𝒍𝒌 𝒕𝒐𝒐 𝒎𝒖𝒄𝒉, 𝒑𝒖𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒔𝒉𝒊𝒕 𝒊𝒏 𝒔𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒐𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝒚𝒆𝒂𝒉

وقتی اونا زیاد حرف میزنن اون لعنتیا رو بزار روی اسلوموشن

ولی شماها رو نمیشه رو اسلوموشن گذاشت، چون صد در صد منطقی هم که باشی بازم قلبت میخوابونه تو دهنت و میگه، خفه شو ابله! اون دوستته!

زیباترین حس دنیا وقتیه ک با ذوق و شوق براتون از یه چیزی میگم، یه چیزی ک شاید تا حالا ندیده باشید و اسمشم نشنفته باشید، مثل فیلم یا کراشای جدیدم و با علاقه راجبشون گوش میدید و رومو زمین نمیندازید ک ودف اینا چیه؟

ممکنه خیلیاتون بعدا بهم پشت کنید، بالاخره اونم یه دوره ایه. مهم اینه که هرکی که میگه میسازم دنیامو یه نفره اشتباه میکنه. ما به ادما برای ساخت زندگیمون نیازداریم، بعضیاشون با عوضی بازی باعث میشن بفهمیم کی و چی بده، بعضیا هم برعکسن. 

شماها یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بودید و وجودتون منی ک هستمو معنا دار میکنه:) 

متشکرم از تک تکتون:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒔 𝒃𝒐𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒐𝒓𝒅𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒐𝒕𝒄𝒆𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆

تنفر برای محافظت از عشق به وجود میاد

راستش نمیدونم چه طوری باید گفت‌، ولی این تقدیم به تمام دوستای مجازیمه که زیادم نیستن... 

میدونید؟ خیلی وقتا این ثابت شدست که یه دوست مجازی به صدتا ریلیتی می ارزه. چون یه وقتایی هست که اون فقط کنارته و درکت کرده و میکنه، پس اینکه هرکی میگه رفاقت مجازی بدرد نمیخوره زر مفته.

دلم میخواست داد بزنم از ته دل و از تمام رفیقای مجازیم تشکر کنم، من ادمیم که کسی که برام مهم نیستو براش پشیزی ارزش قائل نیستم، نه اینکه وسط کار سرد بشم، از اولش سردم، درحدی که کسی که مهم نیس برام نقطه سیوه، و وقتی مهم شد تغییرش میدم. 

خیلیا میگن اوه! اونو ببین چقدر عوضیه!! کثافت منو نقطه یا یه چیز عادی سیو کرده، خوب تو مگه برام مهمی که حرفات یا شمارت مهم باشه؟ وقتی خودت نیستی چرا باید شمارت باشه؟:)

مهم نیست،‌خیلی وقتا رفیق مجازی کاری میکنه صدتا دوست واقعی نمیتونن بکنن، درسته که ریسکش بیشتره اما گاهی، حاصلی که ازش میگیری از همه چیز برات ارزشمندتره.. و راستش اصلا ربطی به ملیت، زبان و دین طرف نداره، انسانیت و بویی که از دوستی برده مهمه...

 

شاید این شروع یه چالش باشه، شایدم نباشه، ولی اگه قراره چالش باشه دلم میخواد بقیه یه نامه به دوست مجازیشون بدن و هرچی تو دلشوونه رو بگن:) 

"تقدیم به تمام رفقای مجازی و غیر مجازی که برام ریلیتی و واقعین"

 

جدی میگم، دمتون گرم که تحملم کردید، چون مودم معمولا اینه که ودف؟ ادمای اطرافم کین؟ برای چی همه چی انقدر فاکینگ داغونه؟ ولی توی اون مود هم تحملم میکنید، نمیاید بگید برو گمشو بابا زنیکه:/ یا این زرا چیه که داری میزنی؟

خوب شما تحملم میکنید، باعث افتخاره. مثلا وقتی میبینید اوکی نیستم وویدئو فان میدید یا مشاوره میدید، و منم سعی میکنم جبران کنم و خوب امیدوارم کافی بوده باشه:)

بعضی روزا معنای واقعی اهنگ Astronaut in the ocean برام مشخص میشه:)

𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆 𝒕𝒂𝒍𝒌 𝒕𝒐𝒐 𝒎𝒖𝒄𝒉, 𝒑𝒖𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒔𝒉𝒊𝒕 𝒊𝒏 𝒔𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒐𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝒚𝒆𝒂𝒉

وقتی اونا زیاد حرف میزنن اون لعنتیا رو بزار روی اسلوموشن

ولی شماها رو نمیشه رو اسلوموشن گذاشت، چون صد در صد منطقی هم که باشی بازم قلبت میخوابونه تو دهنت و میگه، خفه شو ابله! اون دوستته!

زیباترین حس دنیا وقتیه ک با ذوق و شوق براتون از یه چیزی میگم، یه چیزی ک شاید تا حالا ندیده باشید و اسمشم نشنفته باشید، مثل فیلم یا کراشای جدیدم و با علاقه راجبشون گوش میدید و رومو زمین نمیندازید ک ودف اینا چیه؟

ممکنه خیلیاتون بعدا بهم پشت کنید، بالاخره اونم یه دوره ایه. مهم اینه که هرکی که میگه میسازم دنیامو یه نفره اشتباه میکنه. ما به ادما برای ساخت زندگیمون نیازداریم، بعضیاشون با عوضی بازی باعث میشن بفهمیم کی و چی بده، بعضیا هم برعکسن. 

شماها یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بودید و وجودتون منی ک هستمو معنا دار میکنه:) 

متشکرم از تک تکتون:)

Notes ۰
...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
...𝑺𝒐𝒎𝒆𝒕𝒊𝒎𝒆𝒔

 

𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒔 𝒃𝒐𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒐𝒓𝒅𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒐𝒕𝒄𝒆𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆

تنفر برای محافظت از عشق به وجود میاد

راستش نمیدونم چه طوری باید گفت‌، ولی این تقدیم به تمام دوستای مجازیمه که زیادم نیستن... 

میدونید؟ خیلی وقتا این ثابت شدست که یه دوست مجازی به صدتا ریلیتی می ارزه. چون یه وقتایی هست که اون فقط کنارته و درکت کرده و میکنه، پس اینکه هرکی میگه رفاقت مجازی بدرد نمیخوره زر مفته.

دلم میخواست داد بزنم از ته دل و از تمام رفیقای مجازیم تشکر کنم، من ادمیم که کسی که برام مهم نیستو براش پشیزی ارزش قائل نیستم، نه اینکه وسط کار سرد بشم، از اولش سردم، درحدی که کسی که مهم نیس برام نقطه سیوه، و وقتی مهم شد تغییرش میدم. 

خیلیا میگن اوه! اونو ببین چقدر عوضیه!! کثافت منو نقطه یا یه چیز عادی سیو کرده، خوب تو مگه برام مهمی که حرفات یا شمارت مهم باشه؟ وقتی خودت نیستی چرا باید شمارت باشه؟:)

مهم نیست،‌خیلی وقتا رفیق مجازی کاری میکنه صدتا دوست واقعی نمیتونن بکنن، درسته که ریسکش بیشتره اما گاهی، حاصلی که ازش میگیری از همه چیز برات ارزشمندتره.. و راستش اصلا ربطی به ملیت، زبان و دین طرف نداره، انسانیت و بویی که از دوستی برده مهمه...

 

شاید این شروع یه چالش باشه، شایدم نباشه، ولی اگه قراره چالش باشه دلم میخواد بقیه یه نامه به دوست مجازیشون بدن و هرچی تو دلشوونه رو بگن:) 

"تقدیم به تمام رفقای مجازی و غیر مجازی که برام ریلیتی و واقعین"

 

جدی میگم، دمتون گرم که تحملم کردید، چون مودم معمولا اینه که ودف؟ ادمای اطرافم کین؟ برای چی همه چی انقدر فاکینگ داغونه؟ ولی توی اون مود هم تحملم میکنید، نمیاید بگید برو گمشو بابا زنیکه:/ یا این زرا چیه که داری میزنی؟

خوب شما تحملم میکنید، باعث افتخاره. مثلا وقتی میبینید اوکی نیستم وویدئو فان میدید یا مشاوره میدید، و منم سعی میکنم جبران کنم و خوب امیدوارم کافی بوده باشه:)

بعضی روزا معنای واقعی اهنگ Astronaut in the ocean برام مشخص میشه:)

𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆 𝒕𝒂𝒍𝒌 𝒕𝒐𝒐 𝒎𝒖𝒄𝒉, 𝒑𝒖𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒔𝒉𝒊𝒕 𝒊𝒏 𝒔𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒐𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝒚𝒆𝒂𝒉

وقتی اونا زیاد حرف میزنن اون لعنتیا رو بزار روی اسلوموشن

ولی شماها رو نمیشه رو اسلوموشن گذاشت، چون صد در صد منطقی هم که باشی بازم قلبت میخوابونه تو دهنت و میگه، خفه شو ابله! اون دوستته!

زیباترین حس دنیا وقتیه ک با ذوق و شوق براتون از یه چیزی میگم، یه چیزی ک شاید تا حالا ندیده باشید و اسمشم نشنفته باشید، مثل فیلم یا کراشای جدیدم و با علاقه راجبشون گوش میدید و رومو زمین نمیندازید ک ودف اینا چیه؟

ممکنه خیلیاتون بعدا بهم پشت کنید، بالاخره اونم یه دوره ایه. مهم اینه که هرکی که میگه میسازم دنیامو یه نفره اشتباه میکنه. ما به ادما برای ساخت زندگیمون نیازداریم، بعضیاشون با عوضی بازی باعث میشن بفهمیم کی و چی بده، بعضیا هم برعکسن. 

شماها یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بودید و وجودتون منی ک هستمو معنا دار میکنه:) 

متشکرم از تک تکتون:)

 

𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒔 𝒃𝒐𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒐𝒓𝒅𝒆𝒓 𝒕𝒐 𝒑𝒓𝒐𝒕𝒄𝒆𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆

تنفر برای محافظت از عشق به وجود میاد

راستش نمیدونم چه طوری باید گفت‌، ولی این تقدیم به تمام دوستای مجازیمه که زیادم نیستن... 

میدونید؟ خیلی وقتا این ثابت شدست که یه دوست مجازی به صدتا ریلیتی می ارزه. چون یه وقتایی هست که اون فقط کنارته و درکت کرده و میکنه، پس اینکه هرکی میگه رفاقت مجازی بدرد نمیخوره زر مفته.

دلم میخواست داد بزنم از ته دل و از تمام رفیقای مجازیم تشکر کنم، من ادمیم که کسی که برام مهم نیستو براش پشیزی ارزش قائل نیستم، نه اینکه وسط کار سرد بشم، از اولش سردم، درحدی که کسی که مهم نیس برام نقطه سیوه، و وقتی مهم شد تغییرش میدم. 

خیلیا میگن اوه! اونو ببین چقدر عوضیه!! کثافت منو نقطه یا یه چیز عادی سیو کرده، خوب تو مگه برام مهمی که حرفات یا شمارت مهم باشه؟ وقتی خودت نیستی چرا باید شمارت باشه؟:)

مهم نیست،‌خیلی وقتا رفیق مجازی کاری میکنه صدتا دوست واقعی نمیتونن بکنن، درسته که ریسکش بیشتره اما گاهی، حاصلی که ازش میگیری از همه چیز برات ارزشمندتره.. و راستش اصلا ربطی به ملیت، زبان و دین طرف نداره، انسانیت و بویی که از دوستی برده مهمه...

 

شاید این شروع یه چالش باشه، شایدم نباشه، ولی اگه قراره چالش باشه دلم میخواد بقیه یه نامه به دوست مجازیشون بدن و هرچی تو دلشوونه رو بگن:) 

"تقدیم به تمام رفقای مجازی و غیر مجازی که برام ریلیتی و واقعین"

 

جدی میگم، دمتون گرم که تحملم کردید، چون مودم معمولا اینه که ودف؟ ادمای اطرافم کین؟ برای چی همه چی انقدر فاکینگ داغونه؟ ولی توی اون مود هم تحملم میکنید، نمیاید بگید برو گمشو بابا زنیکه:/ یا این زرا چیه که داری میزنی؟

خوب شما تحملم میکنید، باعث افتخاره. مثلا وقتی میبینید اوکی نیستم وویدئو فان میدید یا مشاوره میدید، و منم سعی میکنم جبران کنم و خوب امیدوارم کافی بوده باشه:)

بعضی روزا معنای واقعی اهنگ Astronaut in the ocean برام مشخص میشه:)

𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆 𝒕𝒂𝒍𝒌 𝒕𝒐𝒐 𝒎𝒖𝒄𝒉, 𝒑𝒖𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒔𝒉𝒊𝒕 𝒊𝒏 𝒔𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒐𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝒚𝒆𝒂𝒉

وقتی اونا زیاد حرف میزنن اون لعنتیا رو بزار روی اسلوموشن

ولی شماها رو نمیشه رو اسلوموشن گذاشت، چون صد در صد منطقی هم که باشی بازم قلبت میخوابونه تو دهنت و میگه، خفه شو ابله! اون دوستته!

زیباترین حس دنیا وقتیه ک با ذوق و شوق براتون از یه چیزی میگم، یه چیزی ک شاید تا حالا ندیده باشید و اسمشم نشنفته باشید، مثل فیلم یا کراشای جدیدم و با علاقه راجبشون گوش میدید و رومو زمین نمیندازید ک ودف اینا چیه؟

ممکنه خیلیاتون بعدا بهم پشت کنید، بالاخره اونم یه دوره ایه. مهم اینه که هرکی که میگه میسازم دنیامو یه نفره اشتباه میکنه. ما به ادما برای ساخت زندگیمون نیازداریم، بعضیاشون با عوضی بازی باعث میشن بفهمیم کی و چی بده، بعضیا هم برعکسن. 

شماها یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بودید و وجودتون منی ک هستمو معنا دار میکنه:) 

متشکرم از تک تکتون:)

Notes ۰
پست شده در Monday, 4 Mordad 1400
views : ۸۸
Publish at : 11:22
Follow Me

...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

𝑺𝒕𝒂𝒓𝒔, 𝒂𝒓𝒆 𝑽𝒊𝒔𝒊𝒃𝒍𝒆 𝒊𝒏 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔:)

ستاره ها توی تاریکی مشخص اند:)

━─━────༺༻────━─━

میگن که هرکسی یه ستاره توی اسمون داره، خوب.. این یه جورایی میشه یه نامه به اون ستاره

 

هی، ستاره ی عزیزم، روبه راهی؟ دلم میخواد بدونم امروز نوری که داری از دیروز بیشتره یا نه، دلم میخواد بدونم چندسالته و کجای کهکشانی و اینکه اصلا نوری که میدی به منی که اینجا نشستم میرسه؟ نمیرسه؟ مهم نیست. میخواستم بدونی،‌با اینکه نمیدونم کجایی این کهکشانی و چقدر ازم دوری، خیلی دوست دارم و تصور اینکه تو و من یکی هستیم برام جالبه.

ممکنه یه افسانه باشی، یا نباشی. حتی ممکنه دورت یه سیاره ی خیلی جذاب با ادم فضایی های پیشرفته درحال گردش باشه که اونام راجب انسانا کنجکاون، از طرف من به ادم فضاییا سلام برسون و بگو دوست دارم سیارشونو ببینم:)

نمیدونم چندسالته، ولی حتما ازم بزرگتری، احتمالا بعد از من ستاره ی یکی دیگه میشی، مهمم نیست، فقط منو فراموش نکن

 

یه عالمه سوال ازت دارم، توی این چند میلیون سالی که زندگی کردی، چیا دیدی؟ مرگ یه ستاره؟ فروپاشی یه سیاره؟ برخورد دوتا سیاره بهم؟ یا چی؟ دلم میخواد بدونم، دلم میخواد همه چیو بدونم.

سوال پرسیدن فایده نداره.. چون جوابتو نمیشنوم،‌ ولی دلم میخواد همین طوری حرف بزنم.

میدونی،‌ تو واقعا پرنوری، دلم میخواد مثل ستاره ی قطبی باشی که با نورت همه رو مجذوب خودت کنی، چیزی باشی که همه نشونش بدن و بگن واو! اونو میبینی؟ معرکست:)

چون تو ستاره ی منی، باید خاص باشی، و هستی، حتی اگه برای دیگران نباشی، برای من هستی. 

یه جورایی فقط همینا به ذهنم رسیده، ولی اینه، نامه ای به تو:)

 

Notes ۰
پست شده در Monday, 4 Mordad 1400
views : ۸۸
Publish at : 11:22
Follow Me

...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

 

𝑺𝒕𝒂𝒓𝒔, 𝒂𝒓𝒆 𝑽𝒊𝒔𝒊𝒃𝒍𝒆 𝒊𝒏 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔:)

ستاره ها توی تاریکی مشخص اند:)

━─━────༺༻────━─━

میگن که هرکسی یه ستاره توی اسمون داره، خوب.. این یه جورایی میشه یه نامه به اون ستاره

 

هی، ستاره ی عزیزم، روبه راهی؟ دلم میخواد بدونم امروز نوری که داری از دیروز بیشتره یا نه، دلم میخواد بدونم چندسالته و کجای کهکشانی و اینکه اصلا نوری که میدی به منی که اینجا نشستم میرسه؟ نمیرسه؟ مهم نیست. میخواستم بدونی،‌با اینکه نمیدونم کجایی این کهکشانی و چقدر ازم دوری، خیلی دوست دارم و تصور اینکه تو و من یکی هستیم برام جالبه.

ممکنه یه افسانه باشی، یا نباشی. حتی ممکنه دورت یه سیاره ی خیلی جذاب با ادم فضایی های پیشرفته درحال گردش باشه که اونام راجب انسانا کنجکاون، از طرف من به ادم فضاییا سلام برسون و بگو دوست دارم سیارشونو ببینم:)

نمیدونم چندسالته، ولی حتما ازم بزرگتری، احتمالا بعد از من ستاره ی یکی دیگه میشی، مهمم نیست، فقط منو فراموش نکن

 

یه عالمه سوال ازت دارم، توی این چند میلیون سالی که زندگی کردی، چیا دیدی؟ مرگ یه ستاره؟ فروپاشی یه سیاره؟ برخورد دوتا سیاره بهم؟ یا چی؟ دلم میخواد بدونم، دلم میخواد همه چیو بدونم.

سوال پرسیدن فایده نداره.. چون جوابتو نمیشنوم،‌ ولی دلم میخواد همین طوری حرف بزنم.

میدونی،‌ تو واقعا پرنوری، دلم میخواد مثل ستاره ی قطبی باشی که با نورت همه رو مجذوب خودت کنی، چیزی باشی که همه نشونش بدن و بگن واو! اونو میبینی؟ معرکست:)

چون تو ستاره ی منی، باید خاص باشی، و هستی، حتی اگه برای دیگران نباشی، برای من هستی. 

یه جورایی فقط همینا به ذهنم رسیده، ولی اینه، نامه ای به تو:)

 

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

𝑺𝒕𝒂𝒓𝒔, 𝒂𝒓𝒆 𝑽𝒊𝒔𝒊𝒃𝒍𝒆 𝒊𝒏 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔:)

ستاره ها توی تاریکی مشخص اند:)

━─━────༺༻────━─━

میگن که هرکسی یه ستاره توی اسمون داره، خوب.. این یه جورایی میشه یه نامه به اون ستاره

 

هی، ستاره ی عزیزم، روبه راهی؟ دلم میخواد بدونم امروز نوری که داری از دیروز بیشتره یا نه، دلم میخواد بدونم چندسالته و کجای کهکشانی و اینکه اصلا نوری که میدی به منی که اینجا نشستم میرسه؟ نمیرسه؟ مهم نیست. میخواستم بدونی،‌با اینکه نمیدونم کجایی این کهکشانی و چقدر ازم دوری، خیلی دوست دارم و تصور اینکه تو و من یکی هستیم برام جالبه.

ممکنه یه افسانه باشی، یا نباشی. حتی ممکنه دورت یه سیاره ی خیلی جذاب با ادم فضایی های پیشرفته درحال گردش باشه که اونام راجب انسانا کنجکاون، از طرف من به ادم فضاییا سلام برسون و بگو دوست دارم سیارشونو ببینم:)

نمیدونم چندسالته، ولی حتما ازم بزرگتری، احتمالا بعد از من ستاره ی یکی دیگه میشی، مهمم نیست، فقط منو فراموش نکن

 

یه عالمه سوال ازت دارم، توی این چند میلیون سالی که زندگی کردی، چیا دیدی؟ مرگ یه ستاره؟ فروپاشی یه سیاره؟ برخورد دوتا سیاره بهم؟ یا چی؟ دلم میخواد بدونم، دلم میخواد همه چیو بدونم.

سوال پرسیدن فایده نداره.. چون جوابتو نمیشنوم،‌ ولی دلم میخواد همین طوری حرف بزنم.

میدونی،‌ تو واقعا پرنوری، دلم میخواد مثل ستاره ی قطبی باشی که با نورت همه رو مجذوب خودت کنی، چیزی باشی که همه نشونش بدن و بگن واو! اونو میبینی؟ معرکست:)

چون تو ستاره ی منی، باید خاص باشی، و هستی، حتی اگه برای دیگران نباشی، برای من هستی. 

یه جورایی فقط همینا به ذهنم رسیده، ولی اینه، نامه ای به تو:)

 

Notes ۰
...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
...𝑻𝒐 𝑴𝒚 𝑺𝒕𝒂𝒓

 

𝑺𝒕𝒂𝒓𝒔, 𝒂𝒓𝒆 𝑽𝒊𝒔𝒊𝒃𝒍𝒆 𝒊𝒏 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔:)

ستاره ها توی تاریکی مشخص اند:)

━─━────༺༻────━─━

میگن که هرکسی یه ستاره توی اسمون داره، خوب.. این یه جورایی میشه یه نامه به اون ستاره

 

هی، ستاره ی عزیزم، روبه راهی؟ دلم میخواد بدونم امروز نوری که داری از دیروز بیشتره یا نه، دلم میخواد بدونم چندسالته و کجای کهکشانی و اینکه اصلا نوری که میدی به منی که اینجا نشستم میرسه؟ نمیرسه؟ مهم نیست. میخواستم بدونی،‌با اینکه نمیدونم کجایی این کهکشانی و چقدر ازم دوری، خیلی دوست دارم و تصور اینکه تو و من یکی هستیم برام جالبه.

ممکنه یه افسانه باشی، یا نباشی. حتی ممکنه دورت یه سیاره ی خیلی جذاب با ادم فضایی های پیشرفته درحال گردش باشه که اونام راجب انسانا کنجکاون، از طرف من به ادم فضاییا سلام برسون و بگو دوست دارم سیارشونو ببینم:)

نمیدونم چندسالته، ولی حتما ازم بزرگتری، احتمالا بعد از من ستاره ی یکی دیگه میشی، مهمم نیست، فقط منو فراموش نکن

 

یه عالمه سوال ازت دارم، توی این چند میلیون سالی که زندگی کردی، چیا دیدی؟ مرگ یه ستاره؟ فروپاشی یه سیاره؟ برخورد دوتا سیاره بهم؟ یا چی؟ دلم میخواد بدونم، دلم میخواد همه چیو بدونم.

سوال پرسیدن فایده نداره.. چون جوابتو نمیشنوم،‌ ولی دلم میخواد همین طوری حرف بزنم.

میدونی،‌ تو واقعا پرنوری، دلم میخواد مثل ستاره ی قطبی باشی که با نورت همه رو مجذوب خودت کنی، چیزی باشی که همه نشونش بدن و بگن واو! اونو میبینی؟ معرکست:)

چون تو ستاره ی منی، باید خاص باشی، و هستی، حتی اگه برای دیگران نباشی، برای من هستی. 

یه جورایی فقط همینا به ذهنم رسیده، ولی اینه، نامه ای به تو:)

 

 

𝑺𝒕𝒂𝒓𝒔, 𝒂𝒓𝒆 𝑽𝒊𝒔𝒊𝒃𝒍𝒆 𝒊𝒏 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔:)

ستاره ها توی تاریکی مشخص اند:)

━─━────༺༻────━─━

میگن که هرکسی یه ستاره توی اسمون داره، خوب.. این یه جورایی میشه یه نامه به اون ستاره

 

هی، ستاره ی عزیزم، روبه راهی؟ دلم میخواد بدونم امروز نوری که داری از دیروز بیشتره یا نه، دلم میخواد بدونم چندسالته و کجای کهکشانی و اینکه اصلا نوری که میدی به منی که اینجا نشستم میرسه؟ نمیرسه؟ مهم نیست. میخواستم بدونی،‌با اینکه نمیدونم کجایی این کهکشانی و چقدر ازم دوری، خیلی دوست دارم و تصور اینکه تو و من یکی هستیم برام جالبه.

ممکنه یه افسانه باشی، یا نباشی. حتی ممکنه دورت یه سیاره ی خیلی جذاب با ادم فضایی های پیشرفته درحال گردش باشه که اونام راجب انسانا کنجکاون، از طرف من به ادم فضاییا سلام برسون و بگو دوست دارم سیارشونو ببینم:)

نمیدونم چندسالته، ولی حتما ازم بزرگتری، احتمالا بعد از من ستاره ی یکی دیگه میشی، مهمم نیست، فقط منو فراموش نکن

 

یه عالمه سوال ازت دارم، توی این چند میلیون سالی که زندگی کردی، چیا دیدی؟ مرگ یه ستاره؟ فروپاشی یه سیاره؟ برخورد دوتا سیاره بهم؟ یا چی؟ دلم میخواد بدونم، دلم میخواد همه چیو بدونم.

سوال پرسیدن فایده نداره.. چون جوابتو نمیشنوم،‌ ولی دلم میخواد همین طوری حرف بزنم.

میدونی،‌ تو واقعا پرنوری، دلم میخواد مثل ستاره ی قطبی باشی که با نورت همه رو مجذوب خودت کنی، چیزی باشی که همه نشونش بدن و بگن واو! اونو میبینی؟ معرکست:)

چون تو ستاره ی منی، باید خاص باشی، و هستی، حتی اگه برای دیگران نباشی، برای من هستی. 

یه جورایی فقط همینا به ذهنم رسیده، ولی اینه، نامه ای به تو:)

 

Notes ۰