...Live inside of Mine


پست شده در Sunday, 8 Esfand 1400
views : ۸۶
Publish at : 12:19
Follow Me

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

Notes ۰
پست شده در Sunday, 8 Esfand 1400
views : ۸۶
Publish at : 12:19
Follow Me

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

مثل همیشه وسط درس خوندن حواسم پرت شده بود به سناریو هایی که توی ذهنم از اوسیا و قهرمانا میساختم و دیالوگایی که میگفتم

یهو یه چیزی به ذهنم خطور کرد، چرا نباید بنویسمشون؟

جوابشو خودم از قبل میدونستم، من اینده وقتی نوشته های من حال رو بخونه دلش میاد بالا بیاره و پارشون کنه

به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم دیگه خاطراتی توی دفترچه ثبت نکنم

و واسه همینه ک تفکراتمو ثبت نمیکنم، اونا همیشه توی ذهنم خواهند موند.

البته تا الان...

تصمیم گرفتم توی Wattpad یه داستان انگلیسی برگرفته از تمام تخیلاتم بنویسم

یه Intp درگیر دنیای تخیلی ذهنش...

همه ی کاراشو کردم ولی مثل همیشه، لحظه ی اخر پشیمون شدم، انگار در نهایت محکوم به نیستی بود..

با یه حال گرفته لپ تاپو بستم و چشمامو بستم و اون موقع یه فکر مثل نوری توی تاریکی ب ذهنم هجوم اورد

تصور کن توی تختی و اخرین لحظات زندگیتو سپری میکنی

همه چیز کنارته... افکارت، ایده هات، توانایی هات، ارزوهات، خواسته هات

که با چشمی پر از اندوه نگاهت میکنن

دلشکسته، عصبانی..

در اون لحظه، در اون ثانیه

تویی و هزاران سوال که تو ذهنت میچرخه 

چرا؟ چرا دنبال ارزوهام نرفتم؟ چرا بعضی هاشونو کنار گذاشتم؟

چرا؟ چرا توانایی هامو کوچیک شمردم؟

چرا؟ چرا انقدر ابله بودم که ایده هامو نادیده گرفتم؟

چرا؟ چرا افکار منفی رو پرورش و افکار مثبت رو سرکوب کردم؟

چرا؟ چرا خواسته هامو بیان نکردم؟

و هزاران چرای دیگر که اکونو دیگر پاسخی برای این چرا های بیشمار نیست...

و اون موقعست که حسرت میخوری، به زندگی ای که کردی، و زندگی ای که میتونستی بکنی

من قلم قشنگی ندارم، نمیتونم متنی بنویسم که روح رو لمس کنه ، ولی تنها چیزی که دارم میگم اینه ک ایده هاتونو سرکوب نکنید

درسته، همه جا میگن از جوونی نهایت استفاده رو ببرید، سفر برید، با دوستان برید بیرون و...

ولی خیلیامون میدونیم که واقعا نمیشه!

نمیشه به حفره های زندگیمون نگاه نکرد...

نمیشه به چراهای زندگیمون جواب نداد!

  توانایی هاتون رو کوچیک نشمرید! نیمه ی پر رو ببینید

ایده هاتونو سرکوب نکنید، بعدا حسرتشونو میخورید

جملات انگیزشی احمقانه نبافیم، چیزی که بهشون باور نداریم... فقط

بیاید سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز زندگی کنیم و از حالت تکراری همیشگی در بیایم:)

Notes ۰
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
اخرین لحظه، قبل از مرگ رو تصور کن!

Death is going to separate us from the world

!enjoy your life, Man

مثل همیشه وسط درس خوندن حواسم پرت شده بود به سناریو هایی که توی ذهنم از اوسیا و قهرمانا میساختم و دیالوگایی که میگفتم

یهو یه چیزی به ذهنم خطور کرد، چرا نباید بنویسمشون؟

جوابشو خودم از قبل میدونستم، من اینده وقتی نوشته های من حال رو بخونه دلش میاد بالا بیاره و پارشون کنه

به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم دیگه خاطراتی توی دفترچه ثبت نکنم

و واسه همینه ک تفکراتمو ثبت نمیکنم، اونا همیشه توی ذهنم خواهند موند.

البته تا الان...

تصمیم گرفتم توی Wattpad یه داستان انگلیسی برگرفته از تمام تخیلاتم بنویسم

یه Intp درگیر دنیای تخیلی ذهنش...

همه ی کاراشو کردم ولی مثل همیشه، لحظه ی اخر پشیمون شدم، انگار در نهایت محکوم به نیستی بود..

با یه حال گرفته لپ تاپو بستم و چشمامو بستم و اون موقع یه فکر مثل نوری توی تاریکی ب ذهنم هجوم اورد

تصور کن توی تختی و اخرین لحظات زندگیتو سپری میکنی

همه چیز کنارته... افکارت، ایده هات، توانایی هات، ارزوهات، خواسته هات

که با چشمی پر از اندوه نگاهت میکنن

دلشکسته، عصبانی..

در اون لحظه، در اون ثانیه

تویی و هزاران سوال که تو ذهنت میچرخه 

چرا؟ چرا دنبال ارزوهام نرفتم؟ چرا بعضی هاشونو کنار گذاشتم؟

چرا؟ چرا توانایی هامو کوچیک شمردم؟

چرا؟ چرا انقدر ابله بودم که ایده هامو نادیده گرفتم؟

چرا؟ چرا افکار منفی رو پرورش و افکار مثبت رو سرکوب کردم؟

چرا؟ چرا خواسته هامو بیان نکردم؟

و هزاران چرای دیگر که اکونو دیگر پاسخی برای این چرا های بیشمار نیست...

و اون موقعست که حسرت میخوری، به زندگی ای که کردی، و زندگی ای که میتونستی بکنی

من قلم قشنگی ندارم، نمیتونم متنی بنویسم که روح رو لمس کنه ، ولی تنها چیزی که دارم میگم اینه ک ایده هاتونو سرکوب نکنید

درسته، همه جا میگن از جوونی نهایت استفاده رو ببرید، سفر برید، با دوستان برید بیرون و...

ولی خیلیامون میدونیم که واقعا نمیشه!

نمیشه به حفره های زندگیمون نگاه نکرد...

نمیشه به چراهای زندگیمون جواب نداد!

  توانایی هاتون رو کوچیک نشمرید! نیمه ی پر رو ببینید

ایده هاتونو سرکوب نکنید، بعدا حسرتشونو میخورید

جملات انگیزشی احمقانه نبافیم، چیزی که بهشون باور نداریم... فقط

بیاید سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز زندگی کنیم و از حالت تکراری همیشگی در بیایم:)

Notes ۰
پست شده در Thursday, 30 Dey 1400
views : ۸۵
Publish at : 06:00
Follow Me

فقط زندگی کن...

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

 

 

 

"One day you'll leave this world behind

یه روز بالاخره این دنیا رو ترک میکنی
So live a life you will remember"

پس جوری زندگی کن که فراموشش نکنی

 

Notes ۰
پست شده در Thursday, 30 Dey 1400
views : ۸۵
Publish at : 06:00
Follow Me

فقط زندگی کن...

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
فقط زندگی کن...

 

 

 

 

 

"One day you'll leave this world behind

یه روز بالاخره این دنیا رو ترک میکنی
So live a life you will remember"

پس جوری زندگی کن که فراموشش نکنی

 

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

الان ساعت دو شبه که دارم این متن رو مینویسم..

روی انتشار اینده تنظیمش کردم:)

 

ذهنم درگیره خیلی چیزاست و چیزی که مدام از خودم میپرسم که

"زندگی ایده ال من چیه؟"

 

نمیخوام کلیشه های همیشگی رو بیارم که میگه

"جوری که میخوای زندگی کم"

"دنیارو بگرد"

"ّرفیقات خوش باش"

 

فقط میخوام با من همراه بشید.. چشماتونو ببندید و دریچه ی ذهنتونو به سوی تفکراتی که قراره به سمت ذهنتون روانه کنم باز کنید:)

 

تصور کن که بیست سالته، سی سالته.. به هرچیزی که میخوای رسیدی.. بعدش چی؟

ما فقط یه بار زندگی میکنیم.. باید این زندگی رو با همه ی خوشی ها، بدی هاش بپذیریم.

 

منظورم از زندگی کردن اینه که

چیزی که الان برای خیلی مهم شاید پسفردا اصلا بهس اهمیت ندی.

برات هیچی مهم نباشه

پس نیاز نیست به خاطر مشکلاتی"بزرگی" که شاید فردا "کوچیک" باشن.. از همه چیزت بزنی:)

فقط از زندگیت لذت ببر، حتی اگه تلخه.. میدونی که خوردن قهوه لذت بخشه نه:)؟

حتی اوناییم که قهوه رو دوست ندارن با ریختن شکر توش باهاش حال میکنن

دنبال اون شکر زندگی باش.. نباید فکر کنی چون زندگی تلخه، دیگه هیچ شکریم توش وجود نداره...

ما با این موضوع کنار اومدیم و کنار خواهیم اومد...

 

 

دلم میخواد حالا که نوجوونیم ، از این دوران نهایت استفاده رو بکنیم.. سخته اما این شب ها هیچوقت تکرار نمیشه

شبایی که تا ساعت سه شب با رفقا میخندی

وقتایی که امتحانا رو با یه تقلب حسابی میپیچونی

وقتایی که با رفیقا دعوا میکنی

وقتایی که میخندی...

 

پس اگه روی کسی کراش داری، بی پروا بهش بگو

مهم نیست که دیگه باهات حرف نزنه! هی رفیق تا کی میخوای مخفیش کنی؟

دیگه به کسی که رفته فکر نکن!! اون لیاقتتو نداشته!

دیگه به امتحانی که خراب کردی و نمره ای ک گرفتی فکر نکن! دوسال دیگه برات ذره ای اهمیت نداره!!!

فقط و فقط از حال لذت ببر

گذشته رفته و اینده مشخص نیست...

تنها چیزی که دست یافتنی و لذتبخشه، حاله...

 

"These are the nights that never die"
اینها شبایی هستند که هرگز نمیمیرند:)

 

 

7

Notes ۰
فقط زندگی کن...

فقط زندگی کن...

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
فقط زندگی کن...

 

 

 

 

 

"One day you'll leave this world behind

یه روز بالاخره این دنیا رو ترک میکنی
So live a life you will remember"

پس جوری زندگی کن که فراموشش نکنی

 

 

الان ساعت دو شبه که دارم این متن رو مینویسم..

روی انتشار اینده تنظیمش کردم:)

 

ذهنم درگیره خیلی چیزاست و چیزی که مدام از خودم میپرسم که

"زندگی ایده ال من چیه؟"

 

نمیخوام کلیشه های همیشگی رو بیارم که میگه

"جوری که میخوای زندگی کم"

"دنیارو بگرد"

"ّرفیقات خوش باش"

 

فقط میخوام با من همراه بشید.. چشماتونو ببندید و دریچه ی ذهنتونو به سوی تفکراتی که قراره به سمت ذهنتون روانه کنم باز کنید:)

 

تصور کن که بیست سالته، سی سالته.. به هرچیزی که میخوای رسیدی.. بعدش چی؟

ما فقط یه بار زندگی میکنیم.. باید این زندگی رو با همه ی خوشی ها، بدی هاش بپذیریم.

 

منظورم از زندگی کردن اینه که

چیزی که الان برای خیلی مهم شاید پسفردا اصلا بهس اهمیت ندی.

برات هیچی مهم نباشه

پس نیاز نیست به خاطر مشکلاتی"بزرگی" که شاید فردا "کوچیک" باشن.. از همه چیزت بزنی:)

فقط از زندگیت لذت ببر، حتی اگه تلخه.. میدونی که خوردن قهوه لذت بخشه نه:)؟

حتی اوناییم که قهوه رو دوست ندارن با ریختن شکر توش باهاش حال میکنن

دنبال اون شکر زندگی باش.. نباید فکر کنی چون زندگی تلخه، دیگه هیچ شکریم توش وجود نداره...

ما با این موضوع کنار اومدیم و کنار خواهیم اومد...

 

 

دلم میخواد حالا که نوجوونیم ، از این دوران نهایت استفاده رو بکنیم.. سخته اما این شب ها هیچوقت تکرار نمیشه

شبایی که تا ساعت سه شب با رفقا میخندی

وقتایی که امتحانا رو با یه تقلب حسابی میپیچونی

وقتایی که با رفیقا دعوا میکنی

وقتایی که میخندی...

 

پس اگه روی کسی کراش داری، بی پروا بهش بگو

مهم نیست که دیگه باهات حرف نزنه! هی رفیق تا کی میخوای مخفیش کنی؟

دیگه به کسی که رفته فکر نکن!! اون لیاقتتو نداشته!

دیگه به امتحانی که خراب کردی و نمره ای ک گرفتی فکر نکن! دوسال دیگه برات ذره ای اهمیت نداره!!!

فقط و فقط از حال لذت ببر

گذشته رفته و اینده مشخص نیست...

تنها چیزی که دست یافتنی و لذتبخشه، حاله...

 

"These are the nights that never die"
اینها شبایی هستند که هرگز نمیمیرند:)

 

 

7

Notes ۰
پست شده در Monday, 29 Azar 1400
views : ۱۳۷
Publish at : 03:55
Follow Me

𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

𝐘𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐨𝐮𝐭 𝐨𝐟 𝐭𝐢𝐦𝐞

𝐦𝐚𝐤𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐨𝐯𝐞

𝐋𝐢𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐝𝐢𝐞

𝐰𝐡𝐢𝐥𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐟𝐮𝐬𝐞 𝐢𝐬 𝐥𝐢𝐭 𝐚𝐧𝐝

𝐭𝐡𝐞𝐫𝐞'𝐬 𝐧𝐨 𝐭𝐮𝐫𝐧𝐢𝐧𝐠 𝐛𝐚𝐜𝐤

یه ذره توی ادامه حرف زدم، اگه خواستی بخونید

 

Notes ۲
پست شده در Monday, 29 Azar 1400
views : ۱۳۷
Publish at : 03:55
Follow Me

𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

 

 

𝐘𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐨𝐮𝐭 𝐨𝐟 𝐭𝐢𝐦𝐞

𝐦𝐚𝐤𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐨𝐯𝐞

𝐋𝐢𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐝𝐢𝐞

𝐰𝐡𝐢𝐥𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐟𝐮𝐬𝐞 𝐢𝐬 𝐥𝐢𝐭 𝐚𝐧𝐝

𝐭𝐡𝐞𝐫𝐞'𝐬 𝐧𝐨 𝐭𝐮𝐫𝐧𝐢𝐧𝐠 𝐛𝐚𝐜𝐤

یه ذره توی ادامه حرف زدم، اگه خواستی بخونید

 

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

بعد از مدتها اومدم ، واسه چی؟ شاید واسه خالی شدن..

رفیقم یه پستی توی وبش گذاشت (اینه وبش خواستید سر بزنید) با مفهوم "روح سنگین تنها" گذاشت

و دقیقا فهمیدم مدل منم همین "روح سنگین تنهاست" 

و خوب، اینکه وب دارم و میتونم توش ازادانه و راحت حرف بزنم، کسی نمیدونه من کیم و شاید اگه تو دنیای واقعیم همو دیدیم نفهمه من کیم، کیفش به همینه که میتونی خالی شی بدون اینکه کسی بدونه تو واقعا کی هستی! 

شاید من یه ادم فضایی تنها باشم که دارم مینویسم:) شایدم روح کسی که سالها قبل مرده و روی زمین خالی و پوچ احساس تنهایی میکنه و نیاز به شنیده شدن داره 

 

 

همتون میدونید که یه یه ماهی بود که مدارس باز شده، و خوب منم کسی نیستم که به راحتی دوست پیدا کنم، سخت گیرم و درکل ادم عجیبیم.

سعی کردم با چند نفر گرم بگیرم و دوباره همون حس"روح سنگین تنها" بهم دست میده، همیشه و همیشه.

مثل یه چرخه ی بینهایت که تا ابدیت توش گیر افتادی.

و خوب این حس روح تنها بودن دقیقا مثل این میمونه

 

"روح تنها بودن ینی سعی کنی با بقیه حرف بزنی و بقیه ادم حسابت نکنن"

"روح تنها بودن ینی ببینی "رفیقات" با "رفیقاشون" گرم گرفتن و تو مثل نخودیا اون وسطی"

"روح تنها بودن ینی از فرط تنهایی وقتی همه دارن میگن و میخندن سرتو بزاری رو میز و سعی کنی بخوابی اما"رفیقات" میگن: تو چرا باز دور از جمعی؟ چرا نمیای وسط؟"

 

درکل، این ویژگی درونگراهاست، ادمایی هستیم که اینترنت مثل یه بهشته برامون، کم پیش میاد یه برونگرا رو توی نت ببینی.. ولی درکل، حس میکنم این حس"روح سنگین تنها" تا ابد با من همراهه

 

Notes ۲
𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐏𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭 𝐃𝐚𝐲... 𝐆𝐨𝐨𝐝𝐛𝐲𝐞

 

 

𝐘𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐨𝐮𝐭 𝐨𝐟 𝐭𝐢𝐦𝐞

𝐦𝐚𝐤𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐨𝐯𝐞

𝐋𝐢𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐝𝐢𝐞

𝐰𝐡𝐢𝐥𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐟𝐮𝐬𝐞 𝐢𝐬 𝐥𝐢𝐭 𝐚𝐧𝐝

𝐭𝐡𝐞𝐫𝐞'𝐬 𝐧𝐨 𝐭𝐮𝐫𝐧𝐢𝐧𝐠 𝐛𝐚𝐜𝐤

یه ذره توی ادامه حرف زدم، اگه خواستی بخونید

 

بعد از مدتها اومدم ، واسه چی؟ شاید واسه خالی شدن..

رفیقم یه پستی توی وبش گذاشت (اینه وبش خواستید سر بزنید) با مفهوم "روح سنگین تنها" گذاشت

و دقیقا فهمیدم مدل منم همین "روح سنگین تنهاست" 

و خوب، اینکه وب دارم و میتونم توش ازادانه و راحت حرف بزنم، کسی نمیدونه من کیم و شاید اگه تو دنیای واقعیم همو دیدیم نفهمه من کیم، کیفش به همینه که میتونی خالی شی بدون اینکه کسی بدونه تو واقعا کی هستی! 

شاید من یه ادم فضایی تنها باشم که دارم مینویسم:) شایدم روح کسی که سالها قبل مرده و روی زمین خالی و پوچ احساس تنهایی میکنه و نیاز به شنیده شدن داره 

 

 

همتون میدونید که یه یه ماهی بود که مدارس باز شده، و خوب منم کسی نیستم که به راحتی دوست پیدا کنم، سخت گیرم و درکل ادم عجیبیم.

سعی کردم با چند نفر گرم بگیرم و دوباره همون حس"روح سنگین تنها" بهم دست میده، همیشه و همیشه.

مثل یه چرخه ی بینهایت که تا ابدیت توش گیر افتادی.

و خوب این حس روح تنها بودن دقیقا مثل این میمونه

 

"روح تنها بودن ینی سعی کنی با بقیه حرف بزنی و بقیه ادم حسابت نکنن"

"روح تنها بودن ینی ببینی "رفیقات" با "رفیقاشون" گرم گرفتن و تو مثل نخودیا اون وسطی"

"روح تنها بودن ینی از فرط تنهایی وقتی همه دارن میگن و میخندن سرتو بزاری رو میز و سعی کنی بخوابی اما"رفیقات" میگن: تو چرا باز دور از جمعی؟ چرا نمیای وسط؟"

 

درکل، این ویژگی درونگراهاست، ادمایی هستیم که اینترنت مثل یه بهشته برامون، کم پیش میاد یه برونگرا رو توی نت ببینی.. ولی درکل، حس میکنم این حس"روح سنگین تنها" تا ابد با من همراهه

 

Notes ۲
پست شده در Monday, 22 Shahrivar 1400
views : ۹۱
Publish at : 08:15
Follow Me

هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

جور دیگر باید دید

زیرا جهان جور دیگر است

 

متنفرم که از بچگی میشنیدیم که میگن: هیس! پسر که گریه نمیکنه، مرد که گریه نمیکنه...

یه تصور دیگه ناشی از نااگاهی اطرافیانمون، ماهم که بچه بودیم،‌نمیدونستیم حرف درست غلط چیه، باورش کردیم

اما اوضاع برای پسرا ست که سخت میشه

چون از بچگی تو گوششون خوندن، مرد که گریه نمیکنه

"داری گریه میکنی؟ ولی تو که پسری! پسر که گریه نمیکنه!"

خوب چرا، یه پسر هم میتونه گریه کنه، چون که احساس داره، قلب داره و مثل یه انسان ، اونم میتونه غم و اندوه رو حس کنه

نمیدونم

ولی حرفایی که میزنید باعث شکسته شدن احساسات خیلیا میشه..

خیلیا به خاطر این حرفاتون احساساتشونو سرکوب میکنن، این در گذر زمان باعث شکسته شدن روحشون میشه.

باید به جای گفتن جملاتی مثل "مرد که گریه میکنه" بگیم " گریه باعث میشه مقدار غمی که داری کم شه، پس گریه کن، خودتو خالی کن"

اگه بچه دار شدید، اگه قرار بود بچه ای رو تربیت کنید، اگه روزی معلم شدید، حتما اینارو به بچه ها یاد بدید، بزارید نسل اینده مفهوم "عشق" و "احساسات" رو عمیق درک کنن..

نسلی که قراره اینده رو بسازه باید بدونه غم چیه، عصبانیت چیه، عشق چیه

باید عشق ورزیده شدن رو تجربه کرده باشه تا بتونه عشق بورزه

 

به عنوان یه انسان، دلم میخواد به هرکی که این پست رو میخونه بگم بهتره حرفای منفی نزدیکانتون توی موضوعاتی که نظر خودتون توش حرف اول میزنه رو نادیده بگیرید

اونا هم اون حرفارو از خانوادشون شنیدن، این طوریه که یه باور غلط سالها توی یه فرهنگ میمونه

احساساتتون رو بروز بدید، مهم نیست که یه مرد هستید، یه پسرید، گریه کنید، خودتون رو خالی کنید

به نظرات منفی اهمیت ندید، اون موقعست که میببینید به ورژن بهتری از خودتون تبدیل شدید

 

یادمون باشه، مرد ها هم احساس دارن،‌اونا هم گریه میکنن

پس دفعه ی بعدی که دیدید کسی داره گریه میکنه، به جای اینکه بهش بگید" خودتو جمع کن، گریه نکن" برید کنارش و ازش بپرسید" میتونم کمکی کنم؟" یا بگید " ایرادی نداره که گریه کنی، راحت باش و خودتو خالی کن:)"

 

-----------------------------

اهنگ پست Heathens هستش از Twenty One Pilots

حس کردم به حال و هوای پست میخوره:)

Notes ۳
پست شده در Monday, 22 Shahrivar 1400
views : ۹۱
Publish at : 08:15
Follow Me

هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

 

 

جور دیگر باید دید

زیرا جهان جور دیگر است

 

متنفرم که از بچگی میشنیدیم که میگن: هیس! پسر که گریه نمیکنه، مرد که گریه نمیکنه...

یه تصور دیگه ناشی از نااگاهی اطرافیانمون، ماهم که بچه بودیم،‌نمیدونستیم حرف درست غلط چیه، باورش کردیم

اما اوضاع برای پسرا ست که سخت میشه

چون از بچگی تو گوششون خوندن، مرد که گریه نمیکنه

"داری گریه میکنی؟ ولی تو که پسری! پسر که گریه نمیکنه!"

خوب چرا، یه پسر هم میتونه گریه کنه، چون که احساس داره، قلب داره و مثل یه انسان ، اونم میتونه غم و اندوه رو حس کنه

نمیدونم

ولی حرفایی که میزنید باعث شکسته شدن احساسات خیلیا میشه..

خیلیا به خاطر این حرفاتون احساساتشونو سرکوب میکنن، این در گذر زمان باعث شکسته شدن روحشون میشه.

باید به جای گفتن جملاتی مثل "مرد که گریه میکنه" بگیم " گریه باعث میشه مقدار غمی که داری کم شه، پس گریه کن، خودتو خالی کن"

اگه بچه دار شدید، اگه قرار بود بچه ای رو تربیت کنید، اگه روزی معلم شدید، حتما اینارو به بچه ها یاد بدید، بزارید نسل اینده مفهوم "عشق" و "احساسات" رو عمیق درک کنن..

نسلی که قراره اینده رو بسازه باید بدونه غم چیه، عصبانیت چیه، عشق چیه

باید عشق ورزیده شدن رو تجربه کرده باشه تا بتونه عشق بورزه

 

به عنوان یه انسان، دلم میخواد به هرکی که این پست رو میخونه بگم بهتره حرفای منفی نزدیکانتون توی موضوعاتی که نظر خودتون توش حرف اول میزنه رو نادیده بگیرید

اونا هم اون حرفارو از خانوادشون شنیدن، این طوریه که یه باور غلط سالها توی یه فرهنگ میمونه

احساساتتون رو بروز بدید، مهم نیست که یه مرد هستید، یه پسرید، گریه کنید، خودتون رو خالی کنید

به نظرات منفی اهمیت ندید، اون موقعست که میببینید به ورژن بهتری از خودتون تبدیل شدید

 

یادمون باشه، مرد ها هم احساس دارن،‌اونا هم گریه میکنن

پس دفعه ی بعدی که دیدید کسی داره گریه میکنه، به جای اینکه بهش بگید" خودتو جمع کن، گریه نکن" برید کنارش و ازش بپرسید" میتونم کمکی کنم؟" یا بگید " ایرادی نداره که گریه کنی، راحت باش و خودتو خالی کن:)"

 

-----------------------------

اهنگ پست Heathens هستش از Twenty One Pilots

حس کردم به حال و هوای پست میخوره:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

جور دیگر باید دید

زیرا جهان جور دیگر است

 

متنفرم که از بچگی میشنیدیم که میگن: هیس! پسر که گریه نمیکنه، مرد که گریه نمیکنه...

یه تصور دیگه ناشی از نااگاهی اطرافیانمون، ماهم که بچه بودیم،‌نمیدونستیم حرف درست غلط چیه، باورش کردیم

اما اوضاع برای پسرا ست که سخت میشه

چون از بچگی تو گوششون خوندن، مرد که گریه نمیکنه

"داری گریه میکنی؟ ولی تو که پسری! پسر که گریه نمیکنه!"

خوب چرا، یه پسر هم میتونه گریه کنه، چون که احساس داره، قلب داره و مثل یه انسان ، اونم میتونه غم و اندوه رو حس کنه

نمیدونم

ولی حرفایی که میزنید باعث شکسته شدن احساسات خیلیا میشه..

خیلیا به خاطر این حرفاتون احساساتشونو سرکوب میکنن، این در گذر زمان باعث شکسته شدن روحشون میشه.

باید به جای گفتن جملاتی مثل "مرد که گریه میکنه" بگیم " گریه باعث میشه مقدار غمی که داری کم شه، پس گریه کن، خودتو خالی کن"

اگه بچه دار شدید، اگه قرار بود بچه ای رو تربیت کنید، اگه روزی معلم شدید، حتما اینارو به بچه ها یاد بدید، بزارید نسل اینده مفهوم "عشق" و "احساسات" رو عمیق درک کنن..

نسلی که قراره اینده رو بسازه باید بدونه غم چیه، عصبانیت چیه، عشق چیه

باید عشق ورزیده شدن رو تجربه کرده باشه تا بتونه عشق بورزه

 

به عنوان یه انسان، دلم میخواد به هرکی که این پست رو میخونه بگم بهتره حرفای منفی نزدیکانتون توی موضوعاتی که نظر خودتون توش حرف اول میزنه رو نادیده بگیرید

اونا هم اون حرفارو از خانوادشون شنیدن، این طوریه که یه باور غلط سالها توی یه فرهنگ میمونه

احساساتتون رو بروز بدید، مهم نیست که یه مرد هستید، یه پسرید، گریه کنید، خودتون رو خالی کنید

به نظرات منفی اهمیت ندید، اون موقعست که میببینید به ورژن بهتری از خودتون تبدیل شدید

 

یادمون باشه، مرد ها هم احساس دارن،‌اونا هم گریه میکنن

پس دفعه ی بعدی که دیدید کسی داره گریه میکنه، به جای اینکه بهش بگید" خودتو جمع کن، گریه نکن" برید کنارش و ازش بپرسید" میتونم کمکی کنم؟" یا بگید " ایرادی نداره که گریه کنی، راحت باش و خودتو خالی کن:)"

 

-----------------------------

اهنگ پست Heathens هستش از Twenty One Pilots

حس کردم به حال و هوای پست میخوره:)

Notes ۳
هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
هیس، یه مرد گریه نمیکنه..!

 

 

جور دیگر باید دید

زیرا جهان جور دیگر است

 

متنفرم که از بچگی میشنیدیم که میگن: هیس! پسر که گریه نمیکنه، مرد که گریه نمیکنه...

یه تصور دیگه ناشی از نااگاهی اطرافیانمون، ماهم که بچه بودیم،‌نمیدونستیم حرف درست غلط چیه، باورش کردیم

اما اوضاع برای پسرا ست که سخت میشه

چون از بچگی تو گوششون خوندن، مرد که گریه نمیکنه

"داری گریه میکنی؟ ولی تو که پسری! پسر که گریه نمیکنه!"

خوب چرا، یه پسر هم میتونه گریه کنه، چون که احساس داره، قلب داره و مثل یه انسان ، اونم میتونه غم و اندوه رو حس کنه

نمیدونم

ولی حرفایی که میزنید باعث شکسته شدن احساسات خیلیا میشه..

خیلیا به خاطر این حرفاتون احساساتشونو سرکوب میکنن، این در گذر زمان باعث شکسته شدن روحشون میشه.

باید به جای گفتن جملاتی مثل "مرد که گریه میکنه" بگیم " گریه باعث میشه مقدار غمی که داری کم شه، پس گریه کن، خودتو خالی کن"

اگه بچه دار شدید، اگه قرار بود بچه ای رو تربیت کنید، اگه روزی معلم شدید، حتما اینارو به بچه ها یاد بدید، بزارید نسل اینده مفهوم "عشق" و "احساسات" رو عمیق درک کنن..

نسلی که قراره اینده رو بسازه باید بدونه غم چیه، عصبانیت چیه، عشق چیه

باید عشق ورزیده شدن رو تجربه کرده باشه تا بتونه عشق بورزه

 

به عنوان یه انسان، دلم میخواد به هرکی که این پست رو میخونه بگم بهتره حرفای منفی نزدیکانتون توی موضوعاتی که نظر خودتون توش حرف اول میزنه رو نادیده بگیرید

اونا هم اون حرفارو از خانوادشون شنیدن، این طوریه که یه باور غلط سالها توی یه فرهنگ میمونه

احساساتتون رو بروز بدید، مهم نیست که یه مرد هستید، یه پسرید، گریه کنید، خودتون رو خالی کنید

به نظرات منفی اهمیت ندید، اون موقعست که میببینید به ورژن بهتری از خودتون تبدیل شدید

 

یادمون باشه، مرد ها هم احساس دارن،‌اونا هم گریه میکنن

پس دفعه ی بعدی که دیدید کسی داره گریه میکنه، به جای اینکه بهش بگید" خودتو جمع کن، گریه نکن" برید کنارش و ازش بپرسید" میتونم کمکی کنم؟" یا بگید " ایرادی نداره که گریه کنی، راحت باش و خودتو خالی کن:)"

 

-----------------------------

اهنگ پست Heathens هستش از Twenty One Pilots

حس کردم به حال و هوای پست میخوره:)

 

 

جور دیگر باید دید

زیرا جهان جور دیگر است

 

متنفرم که از بچگی میشنیدیم که میگن: هیس! پسر که گریه نمیکنه، مرد که گریه نمیکنه...

یه تصور دیگه ناشی از نااگاهی اطرافیانمون، ماهم که بچه بودیم،‌نمیدونستیم حرف درست غلط چیه، باورش کردیم

اما اوضاع برای پسرا ست که سخت میشه

چون از بچگی تو گوششون خوندن، مرد که گریه نمیکنه

"داری گریه میکنی؟ ولی تو که پسری! پسر که گریه نمیکنه!"

خوب چرا، یه پسر هم میتونه گریه کنه، چون که احساس داره، قلب داره و مثل یه انسان ، اونم میتونه غم و اندوه رو حس کنه

نمیدونم

ولی حرفایی که میزنید باعث شکسته شدن احساسات خیلیا میشه..

خیلیا به خاطر این حرفاتون احساساتشونو سرکوب میکنن، این در گذر زمان باعث شکسته شدن روحشون میشه.

باید به جای گفتن جملاتی مثل "مرد که گریه میکنه" بگیم " گریه باعث میشه مقدار غمی که داری کم شه، پس گریه کن، خودتو خالی کن"

اگه بچه دار شدید، اگه قرار بود بچه ای رو تربیت کنید، اگه روزی معلم شدید، حتما اینارو به بچه ها یاد بدید، بزارید نسل اینده مفهوم "عشق" و "احساسات" رو عمیق درک کنن..

نسلی که قراره اینده رو بسازه باید بدونه غم چیه، عصبانیت چیه، عشق چیه

باید عشق ورزیده شدن رو تجربه کرده باشه تا بتونه عشق بورزه

 

به عنوان یه انسان، دلم میخواد به هرکی که این پست رو میخونه بگم بهتره حرفای منفی نزدیکانتون توی موضوعاتی که نظر خودتون توش حرف اول میزنه رو نادیده بگیرید

اونا هم اون حرفارو از خانوادشون شنیدن، این طوریه که یه باور غلط سالها توی یه فرهنگ میمونه

احساساتتون رو بروز بدید، مهم نیست که یه مرد هستید، یه پسرید، گریه کنید، خودتون رو خالی کنید

به نظرات منفی اهمیت ندید، اون موقعست که میببینید به ورژن بهتری از خودتون تبدیل شدید

 

یادمون باشه، مرد ها هم احساس دارن،‌اونا هم گریه میکنن

پس دفعه ی بعدی که دیدید کسی داره گریه میکنه، به جای اینکه بهش بگید" خودتو جمع کن، گریه نکن" برید کنارش و ازش بپرسید" میتونم کمکی کنم؟" یا بگید " ایرادی نداره که گریه کنی، راحت باش و خودتو خالی کن:)"

 

-----------------------------

اهنگ پست Heathens هستش از Twenty One Pilots

حس کردم به حال و هوای پست میخوره:)

Notes ۳
پست شده در Monday, 15 Shahrivar 1400
views : ۷۸
Publish at : 11:30
Follow Me

موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

این یکی اهنگ که دلم میخواست گوشش کنید:)

 

نمیدونم چند نفرتون اینجا این سبک موسیقی که من گوش میدمو گوش میکنید، اما الان میخوام اون سبکای پاپ و رپ رو کنار بزاریم،‌یکم بریم سراغ سبک راک.

 

تصور همه از سبک راک چیه؟

وقتی گفتم راک یاد اون گیتار برقیا و تبلا و جاز و اون همه داد و بیداد و وحشی گری افتادید؟

راک این نیست. اینی که تصورته سبک "راک اند رول" عه

ژسبکای مختلفی از راک داریم

الترناتیو راک

راک اند پاپ

راک هیپ هاپ 

و دیگه ژانراش.

جلوه ی سبک راک، حداقل از نظر ایرانیا یه چیز شیطان پرستی تلقی شده. درسته که این جور اهنگا توی هر سبکی پیدا میشن ولی چون راک سبک خشنیه، همه میگن که بیشتر خواننده هاش دیوانن.

منکرش نمیشم اما بیشتر خواننده هاش دیوانه نیستن

مثلا خواننده اصلی بند معروف لینکین پارک که احتمالا خیلیا اسمشونو شنیدن چندسال پیش خودکشی کرد و مرد.

 

از اینا بگذریم، چقدر از این سبک و بندای خفنی که توشن میدونید؟

فکر میکنید یه سری خواننده از خدا بیخبر دارن ملت رو برای کارای اشتباه تشویق میکنن؟ سخت در اشتباهی

اول این پست یه اهنگ گذاشتم، حتما گوشش کن، ترجمشم وقتی صحبت هام کامل تموم شد ادامه این مطلب میزارم

 

الان خیلیا میان میگن نه و موضوع ریورس اهنگو پیش میکشن

همونی که اگه اهنگو برعکس کنی حرفای دیگه ای میزنه.

خوب ، اهنگایی رو گوش کن که درحالت عادی دارن بهت انگیزه میدن، و راستشو بخواید قبول نمیکنم، مغز انسان حرف اهنگی که درحالت عادی داره میگه به زندگیت امید داشته باش رو قبول نمیکنه، اون وقت باید اهنگ برعکسی که داره حرف دیگه رو میزنه قبول کنه؟ ذهن انسان پیچیدست

 

بندای راک و پاپ زیادی هستن که به معنای واقعی دارن بهت زندگی کردنو یاد میدن، دارن بهت امید میدن. برای زندگی بهتر، برای ادامه دادن

 

دیروز البوم جدید ایمجین دراگونز به اسم Mercury منتشر شد، دوازده اهنگ ، لیریکسای تک به تکشونو خط به خط خوندم، دنبال کردم.. توی همشون داشت بهت میگفت چقدر ارزش داری، چقدر بزرگی و قدر خودتو بدون.

توی یکیشون میگفت

مهم نیست مردم چه طوری ببیننم، وقتی همه چیز گفته و پرداخته شد، من هنوزم شماره یک خودم میمونم

 

واقعا یه همچین بندی میتونه به ادم بگه برو کار خلاف کن؟ بیاید زحماتشونو فقط به خاطر سبک خوندنشون زیر سوال نبریم.

 

سبک راک شاید مثل پاپ خفن نباشه

مثل کی پاپ اعضای گنگ نداشته باشه

مثل هیپ هاپ دنس نباشه

ولی انگیزه توش زیاده، تنها سبکیه که خیلی کم راجب عشق و عاشقی میخونن، و اگه بند درستی توش پیدا کنید و واردش بشید میتونه شیرین ترین سبک موسیقی باشه:)

 

 

میخوام یه چندتا بند بهتون معرفی کنم که "شاید" فقط "شاید" یکی که به حرفای من علاقه مند شده بره گوش بده و "شاید" لذت ببره

 

Imagin Dragons

Panic!At the Disco

Starset

The Score

Fall out Boy

Skillet

(این یکی یکم  سبکشون تنده شاید لذت نبرید)

Twenty one pilots

(اینا رپ میخونن ولی کارشون محشره، خیلی وقتا کاراشون روزمو میسازه:)

 

در کل حرفم اینه که .. موزیک چیزیه که مردم دنیارو، هرجا، هرچقدرم دور از هم باشن بهم مرتبط میکنه، مثل سولمیت ها:) سعی کنیم سبکمونو پیدا کنیم

 

در اخرم معنی اهنگ ابتدای پسته، امیدوارم مثل من غرق این اهنگ بشین.. این اهنگ یه انیمیشن کوتاهیم داره توی یوتیوب که اگه مایل باشید لینکشو میدم برید ببینید و اشکتون دراد

 

Notes ۵
پست شده در Monday, 15 Shahrivar 1400
views : ۷۸
Publish at : 11:30
Follow Me

موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

این یکی اهنگ که دلم میخواست گوشش کنید:)

 

نمیدونم چند نفرتون اینجا این سبک موسیقی که من گوش میدمو گوش میکنید، اما الان میخوام اون سبکای پاپ و رپ رو کنار بزاریم،‌یکم بریم سراغ سبک راک.

 

تصور همه از سبک راک چیه؟

وقتی گفتم راک یاد اون گیتار برقیا و تبلا و جاز و اون همه داد و بیداد و وحشی گری افتادید؟

راک این نیست. اینی که تصورته سبک "راک اند رول" عه

ژسبکای مختلفی از راک داریم

الترناتیو راک

راک اند پاپ

راک هیپ هاپ 

و دیگه ژانراش.

جلوه ی سبک راک، حداقل از نظر ایرانیا یه چیز شیطان پرستی تلقی شده. درسته که این جور اهنگا توی هر سبکی پیدا میشن ولی چون راک سبک خشنیه، همه میگن که بیشتر خواننده هاش دیوانن.

منکرش نمیشم اما بیشتر خواننده هاش دیوانه نیستن

مثلا خواننده اصلی بند معروف لینکین پارک که احتمالا خیلیا اسمشونو شنیدن چندسال پیش خودکشی کرد و مرد.

 

از اینا بگذریم، چقدر از این سبک و بندای خفنی که توشن میدونید؟

فکر میکنید یه سری خواننده از خدا بیخبر دارن ملت رو برای کارای اشتباه تشویق میکنن؟ سخت در اشتباهی

اول این پست یه اهنگ گذاشتم، حتما گوشش کن، ترجمشم وقتی صحبت هام کامل تموم شد ادامه این مطلب میزارم

 

الان خیلیا میان میگن نه و موضوع ریورس اهنگو پیش میکشن

همونی که اگه اهنگو برعکس کنی حرفای دیگه ای میزنه.

خوب ، اهنگایی رو گوش کن که درحالت عادی دارن بهت انگیزه میدن، و راستشو بخواید قبول نمیکنم، مغز انسان حرف اهنگی که درحالت عادی داره میگه به زندگیت امید داشته باش رو قبول نمیکنه، اون وقت باید اهنگ برعکسی که داره حرف دیگه رو میزنه قبول کنه؟ ذهن انسان پیچیدست

 

بندای راک و پاپ زیادی هستن که به معنای واقعی دارن بهت زندگی کردنو یاد میدن، دارن بهت امید میدن. برای زندگی بهتر، برای ادامه دادن

 

دیروز البوم جدید ایمجین دراگونز به اسم Mercury منتشر شد، دوازده اهنگ ، لیریکسای تک به تکشونو خط به خط خوندم، دنبال کردم.. توی همشون داشت بهت میگفت چقدر ارزش داری، چقدر بزرگی و قدر خودتو بدون.

توی یکیشون میگفت

مهم نیست مردم چه طوری ببیننم، وقتی همه چیز گفته و پرداخته شد، من هنوزم شماره یک خودم میمونم

 

واقعا یه همچین بندی میتونه به ادم بگه برو کار خلاف کن؟ بیاید زحماتشونو فقط به خاطر سبک خوندنشون زیر سوال نبریم.

 

سبک راک شاید مثل پاپ خفن نباشه

مثل کی پاپ اعضای گنگ نداشته باشه

مثل هیپ هاپ دنس نباشه

ولی انگیزه توش زیاده، تنها سبکیه که خیلی کم راجب عشق و عاشقی میخونن، و اگه بند درستی توش پیدا کنید و واردش بشید میتونه شیرین ترین سبک موسیقی باشه:)

 

 

میخوام یه چندتا بند بهتون معرفی کنم که "شاید" فقط "شاید" یکی که به حرفای من علاقه مند شده بره گوش بده و "شاید" لذت ببره

 

Imagin Dragons

Panic!At the Disco

Starset

The Score

Fall out Boy

Skillet

(این یکی یکم  سبکشون تنده شاید لذت نبرید)

Twenty one pilots

(اینا رپ میخونن ولی کارشون محشره، خیلی وقتا کاراشون روزمو میسازه:)

 

در کل حرفم اینه که .. موزیک چیزیه که مردم دنیارو، هرجا، هرچقدرم دور از هم باشن بهم مرتبط میکنه، مثل سولمیت ها:) سعی کنیم سبکمونو پیدا کنیم

 

در اخرم معنی اهنگ ابتدای پسته، امیدوارم مثل من غرق این اهنگ بشین.. این اهنگ یه انیمیشن کوتاهیم داره توی یوتیوب که اگه مایل باشید لینکشو میدم برید ببینید و اشکتون دراد

 

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

Two hearts, one valve
دو قلب، یک دریچه
Pumpin' the blood, we were the flood
پمپاژ شدنه خون، ما جاری بودیم
We were the body and Two lives, one life
ما دو روح در یک بدن بودیم،یک زندگی داشتیم
Stickin' it out, lettin' you down
Makin' it right
به کارام ادامه دادم، گذاشتم نا امید بشی،درستش میکنم
Seasons, they will change
فصلا تغییر خواهند کرد
Life will make you grow
زندگی باعث بزرگ شدنت میشه
Dreams will make you cry, cry, cry
رویاها به گریه میندازنت، گریه ، گریه،گریه
Everything is temporary
همه چیز موقتیه
Everything will slide
همه چیز از دست خواهد رفت
Love will never die, die, die
اما عشق هرگز نخواهد مرد
I know that ooh, 
من اینو میدونم،
birds fly in every direction
پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, I hope to see you again
آه، امیدوارم که دوباره ببینمت
Sunsets, sunrises
غروب ها، طلوع ها
Livin' the dream, watchin' the leaves
تو رویا زندگی کردن، تماشای برگها
Changin' the seasons
تغییر فصل ها
Some nights I think of you
بعضی شبا بهت فکر میکنم
Relivin' the past, wishin' it'd last
گذشته رو مرور میکنم، ارزو میکنم که ای کاش هنوز هم همه چی مثل قبل بود
Wishin' and dreamin'
آرزو میکنم و خیالبافی میکنم
Seasons, they will change
فصل ها، تغییر خواهند کرد
Life will make you grow
زندگی کردن بزرگت میکنه
Death can make you hard, hard, hard
مرگ میتونه تورو سرسخت کنه، سخت،سخت
Everything is temporary
همه چیز موقتیه
Everything will slide
همه چیز از دست خواهد رفت
Love will never die, die, die
اما عشق هرگز نمیمیره
I know that ooh, birds fly in every direction
من اینو میدونم، پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, I hope to see you again
امیدوارم ک دوباره ببینمت
Ooh, birds fly in every direction
پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, so fly high, so fly high
پس بلندپروازی کن، بلندپروازی کن

When the moon is lookin' down k
وقتی ماه داره به پایین نگاه میکنه
Shine that light up on your ground
نورشو به زمینت میتابونه
I'm flyin' up to let you see
پرواز میکنم و بالاتر میرم تا بذارم ببینی
That the shadow cast is me
چیزی که منو غمگین کرده مسببش خودمم

Notes ۵
موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
موسیقی،عامل پیوند ادمیان...!

این یکی اهنگ که دلم میخواست گوشش کنید:)

 

نمیدونم چند نفرتون اینجا این سبک موسیقی که من گوش میدمو گوش میکنید، اما الان میخوام اون سبکای پاپ و رپ رو کنار بزاریم،‌یکم بریم سراغ سبک راک.

 

تصور همه از سبک راک چیه؟

وقتی گفتم راک یاد اون گیتار برقیا و تبلا و جاز و اون همه داد و بیداد و وحشی گری افتادید؟

راک این نیست. اینی که تصورته سبک "راک اند رول" عه

ژسبکای مختلفی از راک داریم

الترناتیو راک

راک اند پاپ

راک هیپ هاپ 

و دیگه ژانراش.

جلوه ی سبک راک، حداقل از نظر ایرانیا یه چیز شیطان پرستی تلقی شده. درسته که این جور اهنگا توی هر سبکی پیدا میشن ولی چون راک سبک خشنیه، همه میگن که بیشتر خواننده هاش دیوانن.

منکرش نمیشم اما بیشتر خواننده هاش دیوانه نیستن

مثلا خواننده اصلی بند معروف لینکین پارک که احتمالا خیلیا اسمشونو شنیدن چندسال پیش خودکشی کرد و مرد.

 

از اینا بگذریم، چقدر از این سبک و بندای خفنی که توشن میدونید؟

فکر میکنید یه سری خواننده از خدا بیخبر دارن ملت رو برای کارای اشتباه تشویق میکنن؟ سخت در اشتباهی

اول این پست یه اهنگ گذاشتم، حتما گوشش کن، ترجمشم وقتی صحبت هام کامل تموم شد ادامه این مطلب میزارم

 

الان خیلیا میان میگن نه و موضوع ریورس اهنگو پیش میکشن

همونی که اگه اهنگو برعکس کنی حرفای دیگه ای میزنه.

خوب ، اهنگایی رو گوش کن که درحالت عادی دارن بهت انگیزه میدن، و راستشو بخواید قبول نمیکنم، مغز انسان حرف اهنگی که درحالت عادی داره میگه به زندگیت امید داشته باش رو قبول نمیکنه، اون وقت باید اهنگ برعکسی که داره حرف دیگه رو میزنه قبول کنه؟ ذهن انسان پیچیدست

 

بندای راک و پاپ زیادی هستن که به معنای واقعی دارن بهت زندگی کردنو یاد میدن، دارن بهت امید میدن. برای زندگی بهتر، برای ادامه دادن

 

دیروز البوم جدید ایمجین دراگونز به اسم Mercury منتشر شد، دوازده اهنگ ، لیریکسای تک به تکشونو خط به خط خوندم، دنبال کردم.. توی همشون داشت بهت میگفت چقدر ارزش داری، چقدر بزرگی و قدر خودتو بدون.

توی یکیشون میگفت

مهم نیست مردم چه طوری ببیننم، وقتی همه چیز گفته و پرداخته شد، من هنوزم شماره یک خودم میمونم

 

واقعا یه همچین بندی میتونه به ادم بگه برو کار خلاف کن؟ بیاید زحماتشونو فقط به خاطر سبک خوندنشون زیر سوال نبریم.

 

سبک راک شاید مثل پاپ خفن نباشه

مثل کی پاپ اعضای گنگ نداشته باشه

مثل هیپ هاپ دنس نباشه

ولی انگیزه توش زیاده، تنها سبکیه که خیلی کم راجب عشق و عاشقی میخونن، و اگه بند درستی توش پیدا کنید و واردش بشید میتونه شیرین ترین سبک موسیقی باشه:)

 

 

میخوام یه چندتا بند بهتون معرفی کنم که "شاید" فقط "شاید" یکی که به حرفای من علاقه مند شده بره گوش بده و "شاید" لذت ببره

 

Imagin Dragons

Panic!At the Disco

Starset

The Score

Fall out Boy

Skillet

(این یکی یکم  سبکشون تنده شاید لذت نبرید)

Twenty one pilots

(اینا رپ میخونن ولی کارشون محشره، خیلی وقتا کاراشون روزمو میسازه:)

 

در کل حرفم اینه که .. موزیک چیزیه که مردم دنیارو، هرجا، هرچقدرم دور از هم باشن بهم مرتبط میکنه، مثل سولمیت ها:) سعی کنیم سبکمونو پیدا کنیم

 

در اخرم معنی اهنگ ابتدای پسته، امیدوارم مثل من غرق این اهنگ بشین.. این اهنگ یه انیمیشن کوتاهیم داره توی یوتیوب که اگه مایل باشید لینکشو میدم برید ببینید و اشکتون دراد

 

 

Two hearts, one valve
دو قلب، یک دریچه
Pumpin' the blood, we were the flood
پمپاژ شدنه خون، ما جاری بودیم
We were the body and Two lives, one life
ما دو روح در یک بدن بودیم،یک زندگی داشتیم
Stickin' it out, lettin' you down
Makin' it right
به کارام ادامه دادم، گذاشتم نا امید بشی،درستش میکنم
Seasons, they will change
فصلا تغییر خواهند کرد
Life will make you grow
زندگی باعث بزرگ شدنت میشه
Dreams will make you cry, cry, cry
رویاها به گریه میندازنت، گریه ، گریه،گریه
Everything is temporary
همه چیز موقتیه
Everything will slide
همه چیز از دست خواهد رفت
Love will never die, die, die
اما عشق هرگز نخواهد مرد
I know that ooh, 
من اینو میدونم،
birds fly in every direction
پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, I hope to see you again
آه، امیدوارم که دوباره ببینمت
Sunsets, sunrises
غروب ها، طلوع ها
Livin' the dream, watchin' the leaves
تو رویا زندگی کردن، تماشای برگها
Changin' the seasons
تغییر فصل ها
Some nights I think of you
بعضی شبا بهت فکر میکنم
Relivin' the past, wishin' it'd last
گذشته رو مرور میکنم، ارزو میکنم که ای کاش هنوز هم همه چی مثل قبل بود
Wishin' and dreamin'
آرزو میکنم و خیالبافی میکنم
Seasons, they will change
فصل ها، تغییر خواهند کرد
Life will make you grow
زندگی کردن بزرگت میکنه
Death can make you hard, hard, hard
مرگ میتونه تورو سرسخت کنه، سخت،سخت
Everything is temporary
همه چیز موقتیه
Everything will slide
همه چیز از دست خواهد رفت
Love will never die, die, die
اما عشق هرگز نمیمیره
I know that ooh, birds fly in every direction
من اینو میدونم، پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, I hope to see you again
امیدوارم ک دوباره ببینمت
Ooh, birds fly in every direction
پرنده ها تو جهتای مختلفی پرواز میکنن
Ooh, so fly high, so fly high
پس بلندپروازی کن، بلندپروازی کن

When the moon is lookin' down k
وقتی ماه داره به پایین نگاه میکنه
Shine that light up on your ground
نورشو به زمینت میتابونه
I'm flyin' up to let you see
پرواز میکنم و بالاتر میرم تا بذارم ببینی
That the shadow cast is me
چیزی که منو غمگین کرده مسببش خودمم

Notes ۵
پست شده در Sunday, 14 Shahrivar 1400
views : ۲۱۲
Publish at : 10:30
Follow Me

شیطانی از جنس فرشتگان:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

فرشته ای با رگه های تاریکی دور و برش و بالهای سیاه توی کودوم جامعه جا داره؟

جامعه فرشته ها؟

جامعه شیاطین؟

خوب کسی که احتمالا از دو جامعه ترد شده توی این دنیا جایی داره؟

 

شب تاریک زمستونی درحال سپری شدن بود..

مهم نبود چقدر تلاش میکرد،‌در طول روز باید توی سفیدی برفها رگه های مشکی بالهاشو پنهان میکرد و در طول شب داخل سیاهی شب رگه های سفید بالش رو

با خودش فکر کرد

"هوم.. مشکل چیه؟ من کسیم که نباید وجود داشته باشه، ولی حالا داره،‌کسی که ترکیبی از دو نژاد و دو دشمنه، اما هنوز نابود نشده"

سرشو پایین انداخت و اروم گفت: چرا اصا من وجود دارم:)؟

به راهش ادامه داد تا به ساحل رسید، صدای موج گوش ها و باد موهاشو نوازش میداد.

حس میکرد صدای اقیانوس رو میشنوه، همیشه این طوری بود.

 

انگار میتونست با اشیا و موجودات ارتباط برقرار کنه، گاهی تصور میکرد همش یه توهمه، اما همیشه این حس چیزی فراتر از توهم بود

صدایی در گوشش گفت: حس نمیکنی دیگه بسه؟

-چی؟

-دوتا دنیارو متحد کن

-نمیتونم! من ..

-تو تنها کسی هستی که دوتا دنیارو میفهمه، قدرتمندترین دو نژاد، مثل یه ملکه

بلند شد و بال هاشو بدون خجالت باز کردد، سرشو بالا گرفت و برای اولین بار به صورتش توی اب اقیانوس نگاه کرد

-درسته.. دیگه نمیخوام مخفی شم..

هوا روشن تر شد، پرواز کرد و همین طور که بالای سر دو نژاد درحال پرواز بود خودشو برای شروع جنگی دوباره با همشون اماده کرد

 

 

نمیدونم چرا حس میکنم دارم چرت و پرت مینویسم، ولی نیاز داشتم که بنویسم:)

Notes ۴
پست شده در Sunday, 14 Shahrivar 1400
views : ۲۱۲
Publish at : 10:30
Follow Me

شیطانی از جنس فرشتگان:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
شیطانی از جنس فرشتگان:)

 

فرشته ای با رگه های تاریکی دور و برش و بالهای سیاه توی کودوم جامعه جا داره؟

جامعه فرشته ها؟

جامعه شیاطین؟

خوب کسی که احتمالا از دو جامعه ترد شده توی این دنیا جایی داره؟

 

شب تاریک زمستونی درحال سپری شدن بود..

مهم نبود چقدر تلاش میکرد،‌در طول روز باید توی سفیدی برفها رگه های مشکی بالهاشو پنهان میکرد و در طول شب داخل سیاهی شب رگه های سفید بالش رو

با خودش فکر کرد

"هوم.. مشکل چیه؟ من کسیم که نباید وجود داشته باشه، ولی حالا داره،‌کسی که ترکیبی از دو نژاد و دو دشمنه، اما هنوز نابود نشده"

سرشو پایین انداخت و اروم گفت: چرا اصا من وجود دارم:)؟

به راهش ادامه داد تا به ساحل رسید، صدای موج گوش ها و باد موهاشو نوازش میداد.

حس میکرد صدای اقیانوس رو میشنوه، همیشه این طوری بود.

 

انگار میتونست با اشیا و موجودات ارتباط برقرار کنه، گاهی تصور میکرد همش یه توهمه، اما همیشه این حس چیزی فراتر از توهم بود

صدایی در گوشش گفت: حس نمیکنی دیگه بسه؟

-چی؟

-دوتا دنیارو متحد کن

-نمیتونم! من ..

-تو تنها کسی هستی که دوتا دنیارو میفهمه، قدرتمندترین دو نژاد، مثل یه ملکه

بلند شد و بال هاشو بدون خجالت باز کردد، سرشو بالا گرفت و برای اولین بار به صورتش توی اب اقیانوس نگاه کرد

-درسته.. دیگه نمیخوام مخفی شم..

هوا روشن تر شد، پرواز کرد و همین طور که بالای سر دو نژاد درحال پرواز بود خودشو برای شروع جنگی دوباره با همشون اماده کرد

 

 

نمیدونم چرا حس میکنم دارم چرت و پرت مینویسم، ولی نیاز داشتم که بنویسم:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

فرشته ای با رگه های تاریکی دور و برش و بالهای سیاه توی کودوم جامعه جا داره؟

جامعه فرشته ها؟

جامعه شیاطین؟

خوب کسی که احتمالا از دو جامعه ترد شده توی این دنیا جایی داره؟

 

شب تاریک زمستونی درحال سپری شدن بود..

مهم نبود چقدر تلاش میکرد،‌در طول روز باید توی سفیدی برفها رگه های مشکی بالهاشو پنهان میکرد و در طول شب داخل سیاهی شب رگه های سفید بالش رو

با خودش فکر کرد

"هوم.. مشکل چیه؟ من کسیم که نباید وجود داشته باشه، ولی حالا داره،‌کسی که ترکیبی از دو نژاد و دو دشمنه، اما هنوز نابود نشده"

سرشو پایین انداخت و اروم گفت: چرا اصا من وجود دارم:)؟

به راهش ادامه داد تا به ساحل رسید، صدای موج گوش ها و باد موهاشو نوازش میداد.

حس میکرد صدای اقیانوس رو میشنوه، همیشه این طوری بود.

 

انگار میتونست با اشیا و موجودات ارتباط برقرار کنه، گاهی تصور میکرد همش یه توهمه، اما همیشه این حس چیزی فراتر از توهم بود

صدایی در گوشش گفت: حس نمیکنی دیگه بسه؟

-چی؟

-دوتا دنیارو متحد کن

-نمیتونم! من ..

-تو تنها کسی هستی که دوتا دنیارو میفهمه، قدرتمندترین دو نژاد، مثل یه ملکه

بلند شد و بال هاشو بدون خجالت باز کردد، سرشو بالا گرفت و برای اولین بار به صورتش توی اب اقیانوس نگاه کرد

-درسته.. دیگه نمیخوام مخفی شم..

هوا روشن تر شد، پرواز کرد و همین طور که بالای سر دو نژاد درحال پرواز بود خودشو برای شروع جنگی دوباره با همشون اماده کرد

 

 

نمیدونم چرا حس میکنم دارم چرت و پرت مینویسم، ولی نیاز داشتم که بنویسم:)

Notes ۴
شیطانی از جنس فرشتگان:)

شیطانی از جنس فرشتگان:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
شیطانی از جنس فرشتگان:)

 

فرشته ای با رگه های تاریکی دور و برش و بالهای سیاه توی کودوم جامعه جا داره؟

جامعه فرشته ها؟

جامعه شیاطین؟

خوب کسی که احتمالا از دو جامعه ترد شده توی این دنیا جایی داره؟

 

شب تاریک زمستونی درحال سپری شدن بود..

مهم نبود چقدر تلاش میکرد،‌در طول روز باید توی سفیدی برفها رگه های مشکی بالهاشو پنهان میکرد و در طول شب داخل سیاهی شب رگه های سفید بالش رو

با خودش فکر کرد

"هوم.. مشکل چیه؟ من کسیم که نباید وجود داشته باشه، ولی حالا داره،‌کسی که ترکیبی از دو نژاد و دو دشمنه، اما هنوز نابود نشده"

سرشو پایین انداخت و اروم گفت: چرا اصا من وجود دارم:)؟

به راهش ادامه داد تا به ساحل رسید، صدای موج گوش ها و باد موهاشو نوازش میداد.

حس میکرد صدای اقیانوس رو میشنوه، همیشه این طوری بود.

 

انگار میتونست با اشیا و موجودات ارتباط برقرار کنه، گاهی تصور میکرد همش یه توهمه، اما همیشه این حس چیزی فراتر از توهم بود

صدایی در گوشش گفت: حس نمیکنی دیگه بسه؟

-چی؟

-دوتا دنیارو متحد کن

-نمیتونم! من ..

-تو تنها کسی هستی که دوتا دنیارو میفهمه، قدرتمندترین دو نژاد، مثل یه ملکه

بلند شد و بال هاشو بدون خجالت باز کردد، سرشو بالا گرفت و برای اولین بار به صورتش توی اب اقیانوس نگاه کرد

-درسته.. دیگه نمیخوام مخفی شم..

هوا روشن تر شد، پرواز کرد و همین طور که بالای سر دو نژاد درحال پرواز بود خودشو برای شروع جنگی دوباره با همشون اماده کرد

 

 

نمیدونم چرا حس میکنم دارم چرت و پرت مینویسم، ولی نیاز داشتم که بنویسم:)

 

فرشته ای با رگه های تاریکی دور و برش و بالهای سیاه توی کودوم جامعه جا داره؟

جامعه فرشته ها؟

جامعه شیاطین؟

خوب کسی که احتمالا از دو جامعه ترد شده توی این دنیا جایی داره؟

 

شب تاریک زمستونی درحال سپری شدن بود..

مهم نبود چقدر تلاش میکرد،‌در طول روز باید توی سفیدی برفها رگه های مشکی بالهاشو پنهان میکرد و در طول شب داخل سیاهی شب رگه های سفید بالش رو

با خودش فکر کرد

"هوم.. مشکل چیه؟ من کسیم که نباید وجود داشته باشه، ولی حالا داره،‌کسی که ترکیبی از دو نژاد و دو دشمنه، اما هنوز نابود نشده"

سرشو پایین انداخت و اروم گفت: چرا اصا من وجود دارم:)؟

به راهش ادامه داد تا به ساحل رسید، صدای موج گوش ها و باد موهاشو نوازش میداد.

حس میکرد صدای اقیانوس رو میشنوه، همیشه این طوری بود.

 

انگار میتونست با اشیا و موجودات ارتباط برقرار کنه، گاهی تصور میکرد همش یه توهمه، اما همیشه این حس چیزی فراتر از توهم بود

صدایی در گوشش گفت: حس نمیکنی دیگه بسه؟

-چی؟

-دوتا دنیارو متحد کن

-نمیتونم! من ..

-تو تنها کسی هستی که دوتا دنیارو میفهمه، قدرتمندترین دو نژاد، مثل یه ملکه

بلند شد و بال هاشو بدون خجالت باز کردد، سرشو بالا گرفت و برای اولین بار به صورتش توی اب اقیانوس نگاه کرد

-درسته.. دیگه نمیخوام مخفی شم..

هوا روشن تر شد، پرواز کرد و همین طور که بالای سر دو نژاد درحال پرواز بود خودشو برای شروع جنگی دوباره با همشون اماده کرد

 

 

نمیدونم چرا حس میکنم دارم چرت و پرت مینویسم، ولی نیاز داشتم که بنویسم:)

Notes ۴
پست شده در Wednesday, 13 Mordad 1400
views : ۱۵۸
Publish at : 08:50
Follow Me

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
پست شده در Wednesday, 13 Mordad 1400
views : ۱۵۸
Publish at : 08:50
Follow Me

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑻𝒂𝒕𝒂𝒌𝒂𝒆

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

 

حس میکنم هممون این طوری بودیم که بخندیم و بعد بی دلیل، یهو به خودمون بگیم، ودف.. من چرا خوشحالم مگه چیشده؟

بعد سریع یاد مشکلاتمون بیافتیم و این حس از بین بره که بی دلیل شاد بودیم.

میتونم قسم بخورم خیلی از هم سن  سالامون افسرده ان،‌خیلیاشون توی دنیای تاریک خودشون سرگردومن.. راه خروجو گم کردن.. کمک میخوان

چند روز پیش داشتم توی تیک تاک یکم میگشتم که یه ویدئو از دان رینولدز دیدم

دان رینولدز خواننده ی اصلی بند ایمجین دراگونزه

اگه نمیشناسیدشون این اهنگ شون رو گوش کنید، شاهکاره.

بگذریم، الان اون ویدئو رو با سابتایتل ترجمه میزارم، خودم ترجمش کردم

 

 

 

 

دیشب داشتم توی یوتیوب یه Ted Talk میدیدم و دکتره میگفت شاید باورتون نشه ولی یکی از هر ده تا امریکایی افسردگی داره!!

اون موقع تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که شاید باورت نشه ولی نه تا از ده تا ایرانی افسردگی دارن! تازه اونیم که نداره احتمالا یه بچه ی چهار پنج سالست که همه فکر و ذکرش بازیه

دلم میخواد برگردیم به روزای گذشته، روزایی که صرفا فقط یه مشت بچه بودیم و بازی میکردیم.

ولی الان بچه های نسل من، دهه هشتادیا از نظر بقیه یه مشت نوجوون پررو به نظر میان.

اون نوجوونایی که دارن سعی میکنن کلیشه های قدیمی رو تغییر بدن

دارن سعی میکنن از ال جی بی تی همایت کنن، مسخره میشن

دارن سعی میکنن این نژادپرستی دنیا رو کم کنن، تحقیر میشن

دارن سعی میکنن تا کمی، فقط کمی، اوضاعو بهتر کنن اما همیشه میشنون: " تو هنوز بچه ای، سرت به کار خودت باشه"

ما نوجوونایی هستیم که احتمالا بدترین موقع متولدشدیم، جوونیمون توسط کرونا ازمون گرفته شده و بازم داریم تلاش میکنیم دنیارو جای بهتری کنیم

همون نوجوونایی که دارن سعی میکنن دیگه افسرده نباشن، دیگه استرس نداشته باشن و اروم باشن

و از زندگیشون لذت ببرن

ولی گاهی اخرش به یه هدفون ساعت 12 شب و یه موزیک ملایم ختم میشه

و نوجوونی که تصمیم میگیره دیگه کاری به کار بقیه نداشته باشه

طوری که صبح بیدار میشی و نمیدونی هدف زندگیت چیه!!!

نمیدونی چرا بیداری، و همش تلو تلو میخوری تا فقط بتونی روزتو تموم بکنی...

همه چی خیلی وایب اون تیکه از اهنگ Twenty One Pilots رو میده 

 

Wish we could turn back time

ایکاش میتونستم زمانو برگردونیم
To the good old days

به روزای خوب قدیم
When our momma sang us to sleep

وقتی که مامانمون موقع خواب برامون لالایی میخوند
:)But now we're stressed out

ولی الان ما استرس داریم:)

Notes ۳
پست شده در Thursday, 31 Tir 1400
views : ۱۱۰
Publish at : 06:28
Follow Me

? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒔𝒆𝒆𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒑𝒆𝒏𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒗𝒆 𝒅𝒐𝒏𝒆, 𝑭𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓.

من برای کاری که انجام دادم نمیخوام طلب بخشش کنم...

𝑰'𝒎 𝒂𝒔𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒐𝒓 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏𝒆𝒔𝒔... 𝑭𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒕𝒐 𝒅𝒐.

من برای کاری که میخوام انجام بدم قراره طلب بخشش کنم

 

━─━────༺༻────━─━

خوب راستش خیلی محو سریال جدید شدم، یه جورای خاصی متفاوته..

تا حالا شده با دیدن یکی که یه نقصی داره، مثلا ناشنواست یا یه مشکل بدنی داره بگید اخی؟

راستشو بهتون بگم.. اونا به ترحم ما نیازی ندارند، چون وقتی توی بدنت یه نقصی داشته باشی،‌مثلا یکی از حواس پنج گانت از کار افتاده باشه، حواس دیگه فوق العاده قوی تر میشه.. یه چیزی فراتر از قوی..

حس بدی داره که مورد ترحم مردم قرار بگیری، که یکی وظیفه بدونه بهت بگه اخی... نه،‌ اگه من بودم دیوونه میشدم، شاید بقیه هم این طوری باشن.

فیلمه داستانش نمیشه گفت دقیقا این طوریه، ولی یه چیزی داره که جذبتون میکنه و اونم اینه که شخصیت اصلی سریال در عین نابینا بودنش، میزنه پدر هر جنایتکاری که شهرشو الوده کرده در میاره، نه با معرفی کردنش به پلیس، بلکه شبا لباس خاص میپوشه و میره بیرون و شروع میکنه جنگیدن باهاشون.

درسته که یارو نابیناست، اما قدرت شنوایی و بویاییش فراتر از خفنه. این مدلی که اوکی، با شنیدن ضربان قلب میفهمه کی دروغ میگه و کی نه، با شنیدن صدای نفس ها و دم و بازدم میفهمه چند نفر ریختن سرش دارن میزننش.

داستان مثل سریال کماندار پیش میره ولی کاراکتر اصلی نسبت به بقیه ی کاراکترای اصلی نقص های بیشتری داره، ابدا شکست ناپذیر نیست و برای شکست دادن بقیه معمولا تیم میشه.

اما این پست برای نقد نیست...  دلم میخوام فقط یه سری چیزا که از این فیلم فهمیدمو بگم، اگه به نظرت تکراریه،‌فقط اسکرول کنید یا شایدم Ctrl+W رو بزنید...

 

 

یه جورایی برام عجیب بود که ویلین اصلی داستان، عاشق یه زن بود و حاضر بود براش بمیره. اول عشق اون مرد برام جنبه ی بازی رو داشت، مثل ادمایی که حاضرن کسی رو برای خودشون فدا کنن.. اما اون واقعا عاشق اون زن بود و قبل از اینکه زندان بیافته یه حلقه به دست زن داد و ازش خاستگاری کرد. خوب برای اون کرکتر، شاید غیر معقول بود..

خیلی جالبه که کسی که ده ساله میشناسیش، راز های تاریک زیادی داره.. طوری که یهو چشم باز میکنی و حتی کسی که رو به روت وایساده، کسی نیست که دو دقیقه پیش بود. یهو چشم باز میکنی و میبینی که رفیق صمیمی کیوت نازت، همونیه که شبا با یه ماسک مشکی، توی خیابونا میچرخه و از شهر محافظت میکنه، قهرمانی که به چشم همه از جمله رفیق صمیمیش تبهکار اصلی شهر و یه شورشیه.. 

مهم نیست یه ادم چقدر عوضیه، هرکسی فرصت یه شانس دوباره رو داره. مهم نیس، تو یکی بهش بده. اگه اونم از دست داد، میتونی ولش کنی. ولی حتما باید بهش یه شانس دوباره بدی.. اگه یه دونه دادی اونم مدت ها قبل، دوباره بده شاید تغییر کرده باشه. اما حواست باشه که محتاط باشی که اگه اون فرد اون شانسو از دست داد، ضربه نخوری.

اخریش... خوب یه جورایی دوست داشتنی بود، هرکی نسبت به محل زندگیش یه ارزشی قائله، یکی ماسک میزنه و میره اون بیرون برای شرایط بهتر میجنگه، اما یکی دیگه وکیل میشه که از طریق راه قانونی مجرما رو تنبیه کنه، مهم نیست که چه طوری، جفتشون دارن یه کار مفیدی میکنن برای شهرشون.

 

"𝑨𝒏𝒅 𝒉𝒐𝒘 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒍𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒎𝒆 𝒂𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒂𝒎𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔"

و تو چه طوری میدونی که فرشته و شیطان درون من یکی نیستند؟

Notes ۰
پست شده در Thursday, 31 Tir 1400
views : ۱۱۰
Publish at : 06:28
Follow Me

? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

 

 

𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒔𝒆𝒆𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒑𝒆𝒏𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒗𝒆 𝒅𝒐𝒏𝒆, 𝑭𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓.

من برای کاری که انجام دادم نمیخوام طلب بخشش کنم...

𝑰'𝒎 𝒂𝒔𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒐𝒓 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏𝒆𝒔𝒔... 𝑭𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒕𝒐 𝒅𝒐.

من برای کاری که میخوام انجام بدم قراره طلب بخشش کنم

 

━─━────༺༻────━─━

خوب راستش خیلی محو سریال جدید شدم، یه جورای خاصی متفاوته..

تا حالا شده با دیدن یکی که یه نقصی داره، مثلا ناشنواست یا یه مشکل بدنی داره بگید اخی؟

راستشو بهتون بگم.. اونا به ترحم ما نیازی ندارند، چون وقتی توی بدنت یه نقصی داشته باشی،‌مثلا یکی از حواس پنج گانت از کار افتاده باشه، حواس دیگه فوق العاده قوی تر میشه.. یه چیزی فراتر از قوی..

حس بدی داره که مورد ترحم مردم قرار بگیری، که یکی وظیفه بدونه بهت بگه اخی... نه،‌ اگه من بودم دیوونه میشدم، شاید بقیه هم این طوری باشن.

فیلمه داستانش نمیشه گفت دقیقا این طوریه، ولی یه چیزی داره که جذبتون میکنه و اونم اینه که شخصیت اصلی سریال در عین نابینا بودنش، میزنه پدر هر جنایتکاری که شهرشو الوده کرده در میاره، نه با معرفی کردنش به پلیس، بلکه شبا لباس خاص میپوشه و میره بیرون و شروع میکنه جنگیدن باهاشون.

درسته که یارو نابیناست، اما قدرت شنوایی و بویاییش فراتر از خفنه. این مدلی که اوکی، با شنیدن ضربان قلب میفهمه کی دروغ میگه و کی نه، با شنیدن صدای نفس ها و دم و بازدم میفهمه چند نفر ریختن سرش دارن میزننش.

داستان مثل سریال کماندار پیش میره ولی کاراکتر اصلی نسبت به بقیه ی کاراکترای اصلی نقص های بیشتری داره، ابدا شکست ناپذیر نیست و برای شکست دادن بقیه معمولا تیم میشه.

اما این پست برای نقد نیست...  دلم میخوام فقط یه سری چیزا که از این فیلم فهمیدمو بگم، اگه به نظرت تکراریه،‌فقط اسکرول کنید یا شایدم Ctrl+W رو بزنید...

 

 

یه جورایی برام عجیب بود که ویلین اصلی داستان، عاشق یه زن بود و حاضر بود براش بمیره. اول عشق اون مرد برام جنبه ی بازی رو داشت، مثل ادمایی که حاضرن کسی رو برای خودشون فدا کنن.. اما اون واقعا عاشق اون زن بود و قبل از اینکه زندان بیافته یه حلقه به دست زن داد و ازش خاستگاری کرد. خوب برای اون کرکتر، شاید غیر معقول بود..

خیلی جالبه که کسی که ده ساله میشناسیش، راز های تاریک زیادی داره.. طوری که یهو چشم باز میکنی و حتی کسی که رو به روت وایساده، کسی نیست که دو دقیقه پیش بود. یهو چشم باز میکنی و میبینی که رفیق صمیمی کیوت نازت، همونیه که شبا با یه ماسک مشکی، توی خیابونا میچرخه و از شهر محافظت میکنه، قهرمانی که به چشم همه از جمله رفیق صمیمیش تبهکار اصلی شهر و یه شورشیه.. 

مهم نیست یه ادم چقدر عوضیه، هرکسی فرصت یه شانس دوباره رو داره. مهم نیس، تو یکی بهش بده. اگه اونم از دست داد، میتونی ولش کنی. ولی حتما باید بهش یه شانس دوباره بدی.. اگه یه دونه دادی اونم مدت ها قبل، دوباره بده شاید تغییر کرده باشه. اما حواست باشه که محتاط باشی که اگه اون فرد اون شانسو از دست داد، ضربه نخوری.

اخریش... خوب یه جورایی دوست داشتنی بود، هرکی نسبت به محل زندگیش یه ارزشی قائله، یکی ماسک میزنه و میره اون بیرون برای شرایط بهتر میجنگه، اما یکی دیگه وکیل میشه که از طریق راه قانونی مجرما رو تنبیه کنه، مهم نیست که چه طوری، جفتشون دارن یه کار مفیدی میکنن برای شهرشون.

 

"𝑨𝒏𝒅 𝒉𝒐𝒘 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒍𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒎𝒆 𝒂𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒂𝒎𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔"

و تو چه طوری میدونی که فرشته و شیطان درون من یکی نیستند؟

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒔𝒆𝒆𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒑𝒆𝒏𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒗𝒆 𝒅𝒐𝒏𝒆, 𝑭𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓.

من برای کاری که انجام دادم نمیخوام طلب بخشش کنم...

𝑰'𝒎 𝒂𝒔𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒐𝒓 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏𝒆𝒔𝒔... 𝑭𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒕𝒐 𝒅𝒐.

من برای کاری که میخوام انجام بدم قراره طلب بخشش کنم

 

━─━────༺༻────━─━

خوب راستش خیلی محو سریال جدید شدم، یه جورای خاصی متفاوته..

تا حالا شده با دیدن یکی که یه نقصی داره، مثلا ناشنواست یا یه مشکل بدنی داره بگید اخی؟

راستشو بهتون بگم.. اونا به ترحم ما نیازی ندارند، چون وقتی توی بدنت یه نقصی داشته باشی،‌مثلا یکی از حواس پنج گانت از کار افتاده باشه، حواس دیگه فوق العاده قوی تر میشه.. یه چیزی فراتر از قوی..

حس بدی داره که مورد ترحم مردم قرار بگیری، که یکی وظیفه بدونه بهت بگه اخی... نه،‌ اگه من بودم دیوونه میشدم، شاید بقیه هم این طوری باشن.

فیلمه داستانش نمیشه گفت دقیقا این طوریه، ولی یه چیزی داره که جذبتون میکنه و اونم اینه که شخصیت اصلی سریال در عین نابینا بودنش، میزنه پدر هر جنایتکاری که شهرشو الوده کرده در میاره، نه با معرفی کردنش به پلیس، بلکه شبا لباس خاص میپوشه و میره بیرون و شروع میکنه جنگیدن باهاشون.

درسته که یارو نابیناست، اما قدرت شنوایی و بویاییش فراتر از خفنه. این مدلی که اوکی، با شنیدن ضربان قلب میفهمه کی دروغ میگه و کی نه، با شنیدن صدای نفس ها و دم و بازدم میفهمه چند نفر ریختن سرش دارن میزننش.

داستان مثل سریال کماندار پیش میره ولی کاراکتر اصلی نسبت به بقیه ی کاراکترای اصلی نقص های بیشتری داره، ابدا شکست ناپذیر نیست و برای شکست دادن بقیه معمولا تیم میشه.

اما این پست برای نقد نیست...  دلم میخوام فقط یه سری چیزا که از این فیلم فهمیدمو بگم، اگه به نظرت تکراریه،‌فقط اسکرول کنید یا شایدم Ctrl+W رو بزنید...

 

 

یه جورایی برام عجیب بود که ویلین اصلی داستان، عاشق یه زن بود و حاضر بود براش بمیره. اول عشق اون مرد برام جنبه ی بازی رو داشت، مثل ادمایی که حاضرن کسی رو برای خودشون فدا کنن.. اما اون واقعا عاشق اون زن بود و قبل از اینکه زندان بیافته یه حلقه به دست زن داد و ازش خاستگاری کرد. خوب برای اون کرکتر، شاید غیر معقول بود..

خیلی جالبه که کسی که ده ساله میشناسیش، راز های تاریک زیادی داره.. طوری که یهو چشم باز میکنی و حتی کسی که رو به روت وایساده، کسی نیست که دو دقیقه پیش بود. یهو چشم باز میکنی و میبینی که رفیق صمیمی کیوت نازت، همونیه که شبا با یه ماسک مشکی، توی خیابونا میچرخه و از شهر محافظت میکنه، قهرمانی که به چشم همه از جمله رفیق صمیمیش تبهکار اصلی شهر و یه شورشیه.. 

مهم نیست یه ادم چقدر عوضیه، هرکسی فرصت یه شانس دوباره رو داره. مهم نیس، تو یکی بهش بده. اگه اونم از دست داد، میتونی ولش کنی. ولی حتما باید بهش یه شانس دوباره بدی.. اگه یه دونه دادی اونم مدت ها قبل، دوباره بده شاید تغییر کرده باشه. اما حواست باشه که محتاط باشی که اگه اون فرد اون شانسو از دست داد، ضربه نخوری.

اخریش... خوب یه جورایی دوست داشتنی بود، هرکی نسبت به محل زندگیش یه ارزشی قائله، یکی ماسک میزنه و میره اون بیرون برای شرایط بهتر میجنگه، اما یکی دیگه وکیل میشه که از طریق راه قانونی مجرما رو تنبیه کنه، مهم نیست که چه طوری، جفتشون دارن یه کار مفیدی میکنن برای شهرشون.

 

"𝑨𝒏𝒅 𝒉𝒐𝒘 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒍𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒎𝒆 𝒂𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒂𝒎𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔"

و تو چه طوری میدونی که فرشته و شیطان درون من یکی نیستند؟

Notes ۰
? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
? 𝑨𝒎 𝑰 𝑾𝒆𝒂𝒌

 

 

𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒔𝒆𝒆𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒑𝒆𝒏𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒗𝒆 𝒅𝒐𝒏𝒆, 𝑭𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓.

من برای کاری که انجام دادم نمیخوام طلب بخشش کنم...

𝑰'𝒎 𝒂𝒔𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒐𝒓 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏𝒆𝒔𝒔... 𝑭𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒕𝒐 𝒅𝒐.

من برای کاری که میخوام انجام بدم قراره طلب بخشش کنم

 

━─━────༺༻────━─━

خوب راستش خیلی محو سریال جدید شدم، یه جورای خاصی متفاوته..

تا حالا شده با دیدن یکی که یه نقصی داره، مثلا ناشنواست یا یه مشکل بدنی داره بگید اخی؟

راستشو بهتون بگم.. اونا به ترحم ما نیازی ندارند، چون وقتی توی بدنت یه نقصی داشته باشی،‌مثلا یکی از حواس پنج گانت از کار افتاده باشه، حواس دیگه فوق العاده قوی تر میشه.. یه چیزی فراتر از قوی..

حس بدی داره که مورد ترحم مردم قرار بگیری، که یکی وظیفه بدونه بهت بگه اخی... نه،‌ اگه من بودم دیوونه میشدم، شاید بقیه هم این طوری باشن.

فیلمه داستانش نمیشه گفت دقیقا این طوریه، ولی یه چیزی داره که جذبتون میکنه و اونم اینه که شخصیت اصلی سریال در عین نابینا بودنش، میزنه پدر هر جنایتکاری که شهرشو الوده کرده در میاره، نه با معرفی کردنش به پلیس، بلکه شبا لباس خاص میپوشه و میره بیرون و شروع میکنه جنگیدن باهاشون.

درسته که یارو نابیناست، اما قدرت شنوایی و بویاییش فراتر از خفنه. این مدلی که اوکی، با شنیدن ضربان قلب میفهمه کی دروغ میگه و کی نه، با شنیدن صدای نفس ها و دم و بازدم میفهمه چند نفر ریختن سرش دارن میزننش.

داستان مثل سریال کماندار پیش میره ولی کاراکتر اصلی نسبت به بقیه ی کاراکترای اصلی نقص های بیشتری داره، ابدا شکست ناپذیر نیست و برای شکست دادن بقیه معمولا تیم میشه.

اما این پست برای نقد نیست...  دلم میخوام فقط یه سری چیزا که از این فیلم فهمیدمو بگم، اگه به نظرت تکراریه،‌فقط اسکرول کنید یا شایدم Ctrl+W رو بزنید...

 

 

یه جورایی برام عجیب بود که ویلین اصلی داستان، عاشق یه زن بود و حاضر بود براش بمیره. اول عشق اون مرد برام جنبه ی بازی رو داشت، مثل ادمایی که حاضرن کسی رو برای خودشون فدا کنن.. اما اون واقعا عاشق اون زن بود و قبل از اینکه زندان بیافته یه حلقه به دست زن داد و ازش خاستگاری کرد. خوب برای اون کرکتر، شاید غیر معقول بود..

خیلی جالبه که کسی که ده ساله میشناسیش، راز های تاریک زیادی داره.. طوری که یهو چشم باز میکنی و حتی کسی که رو به روت وایساده، کسی نیست که دو دقیقه پیش بود. یهو چشم باز میکنی و میبینی که رفیق صمیمی کیوت نازت، همونیه که شبا با یه ماسک مشکی، توی خیابونا میچرخه و از شهر محافظت میکنه، قهرمانی که به چشم همه از جمله رفیق صمیمیش تبهکار اصلی شهر و یه شورشیه.. 

مهم نیست یه ادم چقدر عوضیه، هرکسی فرصت یه شانس دوباره رو داره. مهم نیس، تو یکی بهش بده. اگه اونم از دست داد، میتونی ولش کنی. ولی حتما باید بهش یه شانس دوباره بدی.. اگه یه دونه دادی اونم مدت ها قبل، دوباره بده شاید تغییر کرده باشه. اما حواست باشه که محتاط باشی که اگه اون فرد اون شانسو از دست داد، ضربه نخوری.

اخریش... خوب یه جورایی دوست داشتنی بود، هرکی نسبت به محل زندگیش یه ارزشی قائله، یکی ماسک میزنه و میره اون بیرون برای شرایط بهتر میجنگه، اما یکی دیگه وکیل میشه که از طریق راه قانونی مجرما رو تنبیه کنه، مهم نیست که چه طوری، جفتشون دارن یه کار مفیدی میکنن برای شهرشون.

 

"𝑨𝒏𝒅 𝒉𝒐𝒘 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒍𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒎𝒆 𝒂𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒂𝒎𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔"

و تو چه طوری میدونی که فرشته و شیطان درون من یکی نیستند؟

 

 

𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒔𝒆𝒆𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒑𝒆𝒏𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒗𝒆 𝒅𝒐𝒏𝒆, 𝑭𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓.

من برای کاری که انجام دادم نمیخوام طلب بخشش کنم...

𝑰'𝒎 𝒂𝒔𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒐𝒓 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒊𝒗𝒆𝒏𝒆𝒔𝒔... 𝑭𝒐𝒓 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝑰'𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒕𝒐 𝒅𝒐.

من برای کاری که میخوام انجام بدم قراره طلب بخشش کنم

 

━─━────༺༻────━─━

خوب راستش خیلی محو سریال جدید شدم، یه جورای خاصی متفاوته..

تا حالا شده با دیدن یکی که یه نقصی داره، مثلا ناشنواست یا یه مشکل بدنی داره بگید اخی؟

راستشو بهتون بگم.. اونا به ترحم ما نیازی ندارند، چون وقتی توی بدنت یه نقصی داشته باشی،‌مثلا یکی از حواس پنج گانت از کار افتاده باشه، حواس دیگه فوق العاده قوی تر میشه.. یه چیزی فراتر از قوی..

حس بدی داره که مورد ترحم مردم قرار بگیری، که یکی وظیفه بدونه بهت بگه اخی... نه،‌ اگه من بودم دیوونه میشدم، شاید بقیه هم این طوری باشن.

فیلمه داستانش نمیشه گفت دقیقا این طوریه، ولی یه چیزی داره که جذبتون میکنه و اونم اینه که شخصیت اصلی سریال در عین نابینا بودنش، میزنه پدر هر جنایتکاری که شهرشو الوده کرده در میاره، نه با معرفی کردنش به پلیس، بلکه شبا لباس خاص میپوشه و میره بیرون و شروع میکنه جنگیدن باهاشون.

درسته که یارو نابیناست، اما قدرت شنوایی و بویاییش فراتر از خفنه. این مدلی که اوکی، با شنیدن ضربان قلب میفهمه کی دروغ میگه و کی نه، با شنیدن صدای نفس ها و دم و بازدم میفهمه چند نفر ریختن سرش دارن میزننش.

داستان مثل سریال کماندار پیش میره ولی کاراکتر اصلی نسبت به بقیه ی کاراکترای اصلی نقص های بیشتری داره، ابدا شکست ناپذیر نیست و برای شکست دادن بقیه معمولا تیم میشه.

اما این پست برای نقد نیست...  دلم میخوام فقط یه سری چیزا که از این فیلم فهمیدمو بگم، اگه به نظرت تکراریه،‌فقط اسکرول کنید یا شایدم Ctrl+W رو بزنید...

 

 

یه جورایی برام عجیب بود که ویلین اصلی داستان، عاشق یه زن بود و حاضر بود براش بمیره. اول عشق اون مرد برام جنبه ی بازی رو داشت، مثل ادمایی که حاضرن کسی رو برای خودشون فدا کنن.. اما اون واقعا عاشق اون زن بود و قبل از اینکه زندان بیافته یه حلقه به دست زن داد و ازش خاستگاری کرد. خوب برای اون کرکتر، شاید غیر معقول بود..

خیلی جالبه که کسی که ده ساله میشناسیش، راز های تاریک زیادی داره.. طوری که یهو چشم باز میکنی و حتی کسی که رو به روت وایساده، کسی نیست که دو دقیقه پیش بود. یهو چشم باز میکنی و میبینی که رفیق صمیمی کیوت نازت، همونیه که شبا با یه ماسک مشکی، توی خیابونا میچرخه و از شهر محافظت میکنه، قهرمانی که به چشم همه از جمله رفیق صمیمیش تبهکار اصلی شهر و یه شورشیه.. 

مهم نیست یه ادم چقدر عوضیه، هرکسی فرصت یه شانس دوباره رو داره. مهم نیس، تو یکی بهش بده. اگه اونم از دست داد، میتونی ولش کنی. ولی حتما باید بهش یه شانس دوباره بدی.. اگه یه دونه دادی اونم مدت ها قبل، دوباره بده شاید تغییر کرده باشه. اما حواست باشه که محتاط باشی که اگه اون فرد اون شانسو از دست داد، ضربه نخوری.

اخریش... خوب یه جورایی دوست داشتنی بود، هرکی نسبت به محل زندگیش یه ارزشی قائله، یکی ماسک میزنه و میره اون بیرون برای شرایط بهتر میجنگه، اما یکی دیگه وکیل میشه که از طریق راه قانونی مجرما رو تنبیه کنه، مهم نیست که چه طوری، جفتشون دارن یه کار مفیدی میکنن برای شهرشون.

 

"𝑨𝒏𝒅 𝒉𝒐𝒘 𝒅𝒐 𝒚𝒐𝒖 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒍𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒕𝒉𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒎𝒆 𝒂𝒓𝒆𝒏'𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒂𝒎𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔"

و تو چه طوری میدونی که فرشته و شیطان درون من یکی نیستند؟

Notes ۰
پست شده در Tuesday, 29 Tir 1400
views : ۱۰۷
Publish at : 10:15
Follow Me

𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

 

𝑨𝒏𝒅 𝑰 𝒘𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏

و من بهت اجازه نمیدم زمینم بزنی

𝑰'𝒍𝒍 𝒌𝒆𝒆𝒑 𝒈𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏' 𝒖𝒑 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒉𝒊𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒈𝒓𝒐𝒖𝒏𝒅

من وقتی زمین میخورم به بلند شدن ادامه میدم

 

━─━────༺༻────━─━

"قبل از شروع بگم که اگه از پست جنبه ی بدی برداشت کردید فقط اخرشو بخونید"

دلم میخواست اینو پست کنم.. از صمیم قلبم متنفرم وقتی یکی از دوستای خودم خودشو دست کم میگیره. توی ویدئو گیم، میگه که اوه! خوب قبول کن که پسرا از دخترا بهترن

! درسته. اونا بهتر بودن ولی ماهم میریم و شکستشون میدیم، میگن که اسم اکانتتو اسم خودتو بزار که بفهمن دختری و ازت انتظار نداشته باشن.

من شخصا دختریم، که جذب کاراکترای قوی میشم. مخصوصا زنای قوی مه برخلاف ظرافتشون، قدرتمندم هستن. دلم میخواد مثل ملکه ی اژدها توی گیم اف ترونس وقتی یکی دست روم بلند میکنه بگم: دفعه ی بعدی که دست روم بلند کنی، اخرین باری میشه که دستی داری.

بحث بعدی

انتخاب رشته..

اوه نه تو نباید بری فلان رشته! چرا؟ چون برای فلان شغل برای یه دختر توی چامعه کار نیست. من شخصا قراره نشون بدم که اگرم برام اینجا کار نباشه، کشور دیگه هست. و برای هدفم حاضرم هرکاری بکنم.

حس میکنم حقمون پایمال شده، یا این چیزیه که از گذشته مونده، که ما همیشه جایگاه دومیم. مثل حکومت افغانستان که دخترا اجازه ی تحصیل ندارن. که این ینی کارای حقوق خوب برای مردا و حمالی برای زنا.

اما بزارید بگم. ما ها هیچوقت تسلیم نمیشیم، همون طور که مردا نمیشن. ممکنه زمین بخوریم، یه لیوان قهوه نیازداشته باشیم و یه روز تنهایی، ولی دوباره بلند میشیم و میجنگیم:)

 

حرف اصلیم اینه. چه به دخترا، چه به پسرا، به نقد منفی گوش ندید، راه خودتونو برید چون مردم گاهی از پیشرفتتون میترسن و میخوان زمین بخورید. کارتونو بکنید و از نتیجه لذت ببرید

"این پست اصلا بی ادبی به پسرا نیستا! جنبه ی فمینیستی هم نداره. فقط حس کردم باید اینا رو بنویسم، همین. از نظر من ما جنس برترنداریم، ما همه با هم برابریم و هر کودوممون نقطه ضعفا و نقاط قوتی داریم"

Notes ۱
پست شده در Tuesday, 29 Tir 1400
views : ۱۰۷
Publish at : 10:15
Follow Me

𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

 

 

 

𝑨𝒏𝒅 𝑰 𝒘𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏

و من بهت اجازه نمیدم زمینم بزنی

𝑰'𝒍𝒍 𝒌𝒆𝒆𝒑 𝒈𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏' 𝒖𝒑 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒉𝒊𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒈𝒓𝒐𝒖𝒏𝒅

من وقتی زمین میخورم به بلند شدن ادامه میدم

 

━─━────༺༻────━─━

"قبل از شروع بگم که اگه از پست جنبه ی بدی برداشت کردید فقط اخرشو بخونید"

دلم میخواست اینو پست کنم.. از صمیم قلبم متنفرم وقتی یکی از دوستای خودم خودشو دست کم میگیره. توی ویدئو گیم، میگه که اوه! خوب قبول کن که پسرا از دخترا بهترن

! درسته. اونا بهتر بودن ولی ماهم میریم و شکستشون میدیم، میگن که اسم اکانتتو اسم خودتو بزار که بفهمن دختری و ازت انتظار نداشته باشن.

من شخصا دختریم، که جذب کاراکترای قوی میشم. مخصوصا زنای قوی مه برخلاف ظرافتشون، قدرتمندم هستن. دلم میخواد مثل ملکه ی اژدها توی گیم اف ترونس وقتی یکی دست روم بلند میکنه بگم: دفعه ی بعدی که دست روم بلند کنی، اخرین باری میشه که دستی داری.

بحث بعدی

انتخاب رشته..

اوه نه تو نباید بری فلان رشته! چرا؟ چون برای فلان شغل برای یه دختر توی چامعه کار نیست. من شخصا قراره نشون بدم که اگرم برام اینجا کار نباشه، کشور دیگه هست. و برای هدفم حاضرم هرکاری بکنم.

حس میکنم حقمون پایمال شده، یا این چیزیه که از گذشته مونده، که ما همیشه جایگاه دومیم. مثل حکومت افغانستان که دخترا اجازه ی تحصیل ندارن. که این ینی کارای حقوق خوب برای مردا و حمالی برای زنا.

اما بزارید بگم. ما ها هیچوقت تسلیم نمیشیم، همون طور که مردا نمیشن. ممکنه زمین بخوریم، یه لیوان قهوه نیازداشته باشیم و یه روز تنهایی، ولی دوباره بلند میشیم و میجنگیم:)

 

حرف اصلیم اینه. چه به دخترا، چه به پسرا، به نقد منفی گوش ندید، راه خودتونو برید چون مردم گاهی از پیشرفتتون میترسن و میخوان زمین بخورید. کارتونو بکنید و از نتیجه لذت ببرید

"این پست اصلا بی ادبی به پسرا نیستا! جنبه ی فمینیستی هم نداره. فقط حس کردم باید اینا رو بنویسم، همین. از نظر من ما جنس برترنداریم، ما همه با هم برابریم و هر کودوممون نقطه ضعفا و نقاط قوتی داریم"

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

 

 

𝑨𝒏𝒅 𝑰 𝒘𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏

و من بهت اجازه نمیدم زمینم بزنی

𝑰'𝒍𝒍 𝒌𝒆𝒆𝒑 𝒈𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏' 𝒖𝒑 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒉𝒊𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒈𝒓𝒐𝒖𝒏𝒅

من وقتی زمین میخورم به بلند شدن ادامه میدم

 

━─━────༺༻────━─━

"قبل از شروع بگم که اگه از پست جنبه ی بدی برداشت کردید فقط اخرشو بخونید"

دلم میخواست اینو پست کنم.. از صمیم قلبم متنفرم وقتی یکی از دوستای خودم خودشو دست کم میگیره. توی ویدئو گیم، میگه که اوه! خوب قبول کن که پسرا از دخترا بهترن

! درسته. اونا بهتر بودن ولی ماهم میریم و شکستشون میدیم، میگن که اسم اکانتتو اسم خودتو بزار که بفهمن دختری و ازت انتظار نداشته باشن.

من شخصا دختریم، که جذب کاراکترای قوی میشم. مخصوصا زنای قوی مه برخلاف ظرافتشون، قدرتمندم هستن. دلم میخواد مثل ملکه ی اژدها توی گیم اف ترونس وقتی یکی دست روم بلند میکنه بگم: دفعه ی بعدی که دست روم بلند کنی، اخرین باری میشه که دستی داری.

بحث بعدی

انتخاب رشته..

اوه نه تو نباید بری فلان رشته! چرا؟ چون برای فلان شغل برای یه دختر توی چامعه کار نیست. من شخصا قراره نشون بدم که اگرم برام اینجا کار نباشه، کشور دیگه هست. و برای هدفم حاضرم هرکاری بکنم.

حس میکنم حقمون پایمال شده، یا این چیزیه که از گذشته مونده، که ما همیشه جایگاه دومیم. مثل حکومت افغانستان که دخترا اجازه ی تحصیل ندارن. که این ینی کارای حقوق خوب برای مردا و حمالی برای زنا.

اما بزارید بگم. ما ها هیچوقت تسلیم نمیشیم، همون طور که مردا نمیشن. ممکنه زمین بخوریم، یه لیوان قهوه نیازداشته باشیم و یه روز تنهایی، ولی دوباره بلند میشیم و میجنگیم:)

 

حرف اصلیم اینه. چه به دخترا، چه به پسرا، به نقد منفی گوش ندید، راه خودتونو برید چون مردم گاهی از پیشرفتتون میترسن و میخوان زمین بخورید. کارتونو بکنید و از نتیجه لذت ببرید

"این پست اصلا بی ادبی به پسرا نیستا! جنبه ی فمینیستی هم نداره. فقط حس کردم باید اینا رو بنویسم، همین. از نظر من ما جنس برترنداریم، ما همه با هم برابریم و هر کودوممون نقطه ضعفا و نقاط قوتی داریم"

Notes ۱
𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑵𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑮𝒊𝒗𝒆 𝑼𝒑

 

 

 

𝑨𝒏𝒅 𝑰 𝒘𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏

و من بهت اجازه نمیدم زمینم بزنی

𝑰'𝒍𝒍 𝒌𝒆𝒆𝒑 𝒈𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏' 𝒖𝒑 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒉𝒊𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒈𝒓𝒐𝒖𝒏𝒅

من وقتی زمین میخورم به بلند شدن ادامه میدم

 

━─━────༺༻────━─━

"قبل از شروع بگم که اگه از پست جنبه ی بدی برداشت کردید فقط اخرشو بخونید"

دلم میخواست اینو پست کنم.. از صمیم قلبم متنفرم وقتی یکی از دوستای خودم خودشو دست کم میگیره. توی ویدئو گیم، میگه که اوه! خوب قبول کن که پسرا از دخترا بهترن

! درسته. اونا بهتر بودن ولی ماهم میریم و شکستشون میدیم، میگن که اسم اکانتتو اسم خودتو بزار که بفهمن دختری و ازت انتظار نداشته باشن.

من شخصا دختریم، که جذب کاراکترای قوی میشم. مخصوصا زنای قوی مه برخلاف ظرافتشون، قدرتمندم هستن. دلم میخواد مثل ملکه ی اژدها توی گیم اف ترونس وقتی یکی دست روم بلند میکنه بگم: دفعه ی بعدی که دست روم بلند کنی، اخرین باری میشه که دستی داری.

بحث بعدی

انتخاب رشته..

اوه نه تو نباید بری فلان رشته! چرا؟ چون برای فلان شغل برای یه دختر توی چامعه کار نیست. من شخصا قراره نشون بدم که اگرم برام اینجا کار نباشه، کشور دیگه هست. و برای هدفم حاضرم هرکاری بکنم.

حس میکنم حقمون پایمال شده، یا این چیزیه که از گذشته مونده، که ما همیشه جایگاه دومیم. مثل حکومت افغانستان که دخترا اجازه ی تحصیل ندارن. که این ینی کارای حقوق خوب برای مردا و حمالی برای زنا.

اما بزارید بگم. ما ها هیچوقت تسلیم نمیشیم، همون طور که مردا نمیشن. ممکنه زمین بخوریم، یه لیوان قهوه نیازداشته باشیم و یه روز تنهایی، ولی دوباره بلند میشیم و میجنگیم:)

 

حرف اصلیم اینه. چه به دخترا، چه به پسرا، به نقد منفی گوش ندید، راه خودتونو برید چون مردم گاهی از پیشرفتتون میترسن و میخوان زمین بخورید. کارتونو بکنید و از نتیجه لذت ببرید

"این پست اصلا بی ادبی به پسرا نیستا! جنبه ی فمینیستی هم نداره. فقط حس کردم باید اینا رو بنویسم، همین. از نظر من ما جنس برترنداریم، ما همه با هم برابریم و هر کودوممون نقطه ضعفا و نقاط قوتی داریم"

 

 

 

𝑨𝒏𝒅 𝑰 𝒘𝒐𝒏'𝒕 𝒍𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒅𝒐𝒘𝒏

و من بهت اجازه نمیدم زمینم بزنی

𝑰'𝒍𝒍 𝒌𝒆𝒆𝒑 𝒈𝒆𝒕𝒕𝒊𝒏' 𝒖𝒑 𝒘𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒉𝒊𝒕 𝒕𝒉𝒆 𝒈𝒓𝒐𝒖𝒏𝒅

من وقتی زمین میخورم به بلند شدن ادامه میدم

 

━─━────༺༻────━─━

"قبل از شروع بگم که اگه از پست جنبه ی بدی برداشت کردید فقط اخرشو بخونید"

دلم میخواست اینو پست کنم.. از صمیم قلبم متنفرم وقتی یکی از دوستای خودم خودشو دست کم میگیره. توی ویدئو گیم، میگه که اوه! خوب قبول کن که پسرا از دخترا بهترن

! درسته. اونا بهتر بودن ولی ماهم میریم و شکستشون میدیم، میگن که اسم اکانتتو اسم خودتو بزار که بفهمن دختری و ازت انتظار نداشته باشن.

من شخصا دختریم، که جذب کاراکترای قوی میشم. مخصوصا زنای قوی مه برخلاف ظرافتشون، قدرتمندم هستن. دلم میخواد مثل ملکه ی اژدها توی گیم اف ترونس وقتی یکی دست روم بلند میکنه بگم: دفعه ی بعدی که دست روم بلند کنی، اخرین باری میشه که دستی داری.

بحث بعدی

انتخاب رشته..

اوه نه تو نباید بری فلان رشته! چرا؟ چون برای فلان شغل برای یه دختر توی چامعه کار نیست. من شخصا قراره نشون بدم که اگرم برام اینجا کار نباشه، کشور دیگه هست. و برای هدفم حاضرم هرکاری بکنم.

حس میکنم حقمون پایمال شده، یا این چیزیه که از گذشته مونده، که ما همیشه جایگاه دومیم. مثل حکومت افغانستان که دخترا اجازه ی تحصیل ندارن. که این ینی کارای حقوق خوب برای مردا و حمالی برای زنا.

اما بزارید بگم. ما ها هیچوقت تسلیم نمیشیم، همون طور که مردا نمیشن. ممکنه زمین بخوریم، یه لیوان قهوه نیازداشته باشیم و یه روز تنهایی، ولی دوباره بلند میشیم و میجنگیم:)

 

حرف اصلیم اینه. چه به دخترا، چه به پسرا، به نقد منفی گوش ندید، راه خودتونو برید چون مردم گاهی از پیشرفتتون میترسن و میخوان زمین بخورید. کارتونو بکنید و از نتیجه لذت ببرید

"این پست اصلا بی ادبی به پسرا نیستا! جنبه ی فمینیستی هم نداره. فقط حس کردم باید اینا رو بنویسم، همین. از نظر من ما جنس برترنداریم، ما همه با هم برابریم و هر کودوممون نقطه ضعفا و نقاط قوتی داریم"

Notes ۱
پست شده در Monday, 28 Tir 1400
views : ۶۹
Publish at : 11:43
Follow Me

𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

"نمیتونی بدون تغییر دادن سرشت انسان ها، قوانین رو تغییر بدی"

 

━─━────༺༻────━─━

 

حرف جالبی بود، راستش درسته

ما ادما از تغییر میترسیم، ازش فرار میکنیم

عادتمونه که همون روتین های کسل وار گذشته هامونو ادامه بدیم

ار حرفها و کاراشون پیروی میکنیم

در حین پیروی از اونها، یه مقدار تکنولوژیم قاطیش میکنیم

مثل استفاده از تلفن، قبلا برای صحبت بود، الان برای کارهای دیگه هم استفاده میشه

همین باعث میشه که روزها تکراری بشن و همین جوری بیان و برن و زندگی یه نوجوون ایرانی با افسردگی قاطی بشه

 

چون قبلا یه کاری سود نداشته،‌پس ینی الانم نداره

تفکر انسان این طوریه

اوه نه! فلان رشته نرو بدرد نمیخوره! تو باید اینو بخونی چون خیلی پول توشه.

ما ادما شاید از حقیقت مینرسیم. برای همینه که باور چیزایی که برامون غیرقابل باوره سخته و تا حدی غیرممکن!

این مثل فلسفست

تصور کنید که یه خانواده ی سه نفره که یه بچه ی سه ساله دارن سر میز نشستن و مادرخانواده داره توی اشپزخونه غذا درست میکنه.

بهو پدر خانواده شروع ب پرواز میکنه

بچه کوچولو خیلی ذوق میکنه و میگه وای چقدر باحال! و سعی میکنه به مامانشم نشون بده ولی مادر وقتی همسرشو اون طوری میبینه غش میکنه

دلیل این ری اکشن چیه؟

به خاطر اینه که اون بچه هنوز نمیدونه انسان چه توانایی هابیی داره و چی نداره، پس فکر میکنه همه ی انسانا میتونن پرواز کنن، اما مادر فهمیده که یه ادم نمیتونه پرواز کنه و این براش روتین شده پس غش میکنه 

برای همین ماها اگه چیزی رو ببین که خارج از روتینمون باشه تردش میکنیم و میگیم دیوونست

شاید ادمای روانی توی بیمارستانا واقعا سالم باشن! ولی چون اونجا میتونن با برچسب دیوونگی هر حرفی میخوان بزنن بدون اینکه قضاوت بشن اونجا میمونن..

 

شایدم نه، این یه تئوریه:)

Notes ۰
پست شده در Monday, 28 Tir 1400
views : ۶۹
Publish at : 11:43
Follow Me

𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

 

"نمیتونی بدون تغییر دادن سرشت انسان ها، قوانین رو تغییر بدی"

 

━─━────༺༻────━─━

 

حرف جالبی بود، راستش درسته

ما ادما از تغییر میترسیم، ازش فرار میکنیم

عادتمونه که همون روتین های کسل وار گذشته هامونو ادامه بدیم

ار حرفها و کاراشون پیروی میکنیم

در حین پیروی از اونها، یه مقدار تکنولوژیم قاطیش میکنیم

مثل استفاده از تلفن، قبلا برای صحبت بود، الان برای کارهای دیگه هم استفاده میشه

همین باعث میشه که روزها تکراری بشن و همین جوری بیان و برن و زندگی یه نوجوون ایرانی با افسردگی قاطی بشه

 

چون قبلا یه کاری سود نداشته،‌پس ینی الانم نداره

تفکر انسان این طوریه

اوه نه! فلان رشته نرو بدرد نمیخوره! تو باید اینو بخونی چون خیلی پول توشه.

ما ادما شاید از حقیقت مینرسیم. برای همینه که باور چیزایی که برامون غیرقابل باوره سخته و تا حدی غیرممکن!

این مثل فلسفست

تصور کنید که یه خانواده ی سه نفره که یه بچه ی سه ساله دارن سر میز نشستن و مادرخانواده داره توی اشپزخونه غذا درست میکنه.

بهو پدر خانواده شروع ب پرواز میکنه

بچه کوچولو خیلی ذوق میکنه و میگه وای چقدر باحال! و سعی میکنه به مامانشم نشون بده ولی مادر وقتی همسرشو اون طوری میبینه غش میکنه

دلیل این ری اکشن چیه؟

به خاطر اینه که اون بچه هنوز نمیدونه انسان چه توانایی هابیی داره و چی نداره، پس فکر میکنه همه ی انسانا میتونن پرواز کنن، اما مادر فهمیده که یه ادم نمیتونه پرواز کنه و این براش روتین شده پس غش میکنه 

برای همین ماها اگه چیزی رو ببین که خارج از روتینمون باشه تردش میکنیم و میگیم دیوونست

شاید ادمای روانی توی بیمارستانا واقعا سالم باشن! ولی چون اونجا میتونن با برچسب دیوونگی هر حرفی میخوان بزنن بدون اینکه قضاوت بشن اونجا میمونن..

 

شایدم نه، این یه تئوریه:)

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)

 

"نمیتونی بدون تغییر دادن سرشت انسان ها، قوانین رو تغییر بدی"

 

━─━────༺༻────━─━

 

حرف جالبی بود، راستش درسته

ما ادما از تغییر میترسیم، ازش فرار میکنیم

عادتمونه که همون روتین های کسل وار گذشته هامونو ادامه بدیم

ار حرفها و کاراشون پیروی میکنیم

در حین پیروی از اونها، یه مقدار تکنولوژیم قاطیش میکنیم

مثل استفاده از تلفن، قبلا برای صحبت بود، الان برای کارهای دیگه هم استفاده میشه

همین باعث میشه که روزها تکراری بشن و همین جوری بیان و برن و زندگی یه نوجوون ایرانی با افسردگی قاطی بشه

 

چون قبلا یه کاری سود نداشته،‌پس ینی الانم نداره

تفکر انسان این طوریه

اوه نه! فلان رشته نرو بدرد نمیخوره! تو باید اینو بخونی چون خیلی پول توشه.

ما ادما شاید از حقیقت مینرسیم. برای همینه که باور چیزایی که برامون غیرقابل باوره سخته و تا حدی غیرممکن!

این مثل فلسفست

تصور کنید که یه خانواده ی سه نفره که یه بچه ی سه ساله دارن سر میز نشستن و مادرخانواده داره توی اشپزخونه غذا درست میکنه.

بهو پدر خانواده شروع ب پرواز میکنه

بچه کوچولو خیلی ذوق میکنه و میگه وای چقدر باحال! و سعی میکنه به مامانشم نشون بده ولی مادر وقتی همسرشو اون طوری میبینه غش میکنه

دلیل این ری اکشن چیه؟

به خاطر اینه که اون بچه هنوز نمیدونه انسان چه توانایی هابیی داره و چی نداره، پس فکر میکنه همه ی انسانا میتونن پرواز کنن، اما مادر فهمیده که یه ادم نمیتونه پرواز کنه و این براش روتین شده پس غش میکنه 

برای همین ماها اگه چیزی رو ببین که خارج از روتینمون باشه تردش میکنیم و میگیم دیوونست

شاید ادمای روانی توی بیمارستانا واقعا سالم باشن! ولی چون اونجا میتونن با برچسب دیوونگی هر حرفی میخوان بزنن بدون اینکه قضاوت بشن اونجا میمونن..

 

شایدم نه، این یه تئوریه:)

Notes ۰
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

𝑰𝒕'𝒔 𝑱𝒖𝒔𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑫𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 :)
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒈𝒊𝒏𝒈

 

"نمیتونی بدون تغییر دادن سرشت انسان ها، قوانین رو تغییر بدی"

 

━─━────༺༻────━─━

 

حرف جالبی بود، راستش درسته

ما ادما از تغییر میترسیم، ازش فرار میکنیم

عادتمونه که همون روتین های کسل وار گذشته هامونو ادامه بدیم

ار حرفها و کاراشون پیروی میکنیم

در حین پیروی از اونها، یه مقدار تکنولوژیم قاطیش میکنیم

مثل استفاده از تلفن، قبلا برای صحبت بود، الان برای کارهای دیگه هم استفاده میشه

همین باعث میشه که روزها تکراری بشن و همین جوری بیان و برن و زندگی یه نوجوون ایرانی با افسردگی قاطی بشه

 

چون قبلا یه کاری سود نداشته،‌پس ینی الانم نداره

تفکر انسان این طوریه

اوه نه! فلان رشته نرو بدرد نمیخوره! تو باید اینو بخونی چون خیلی پول توشه.

ما ادما شاید از حقیقت مینرسیم. برای همینه که باور چیزایی که برامون غیرقابل باوره سخته و تا حدی غیرممکن!

این مثل فلسفست

تصور کنید که یه خانواده ی سه نفره که یه بچه ی سه ساله دارن سر میز نشستن و مادرخانواده داره توی اشپزخونه غذا درست میکنه.

بهو پدر خانواده شروع ب پرواز میکنه

بچه کوچولو خیلی ذوق میکنه و میگه وای چقدر باحال! و سعی میکنه به مامانشم نشون بده ولی مادر وقتی همسرشو اون طوری میبینه غش میکنه

دلیل این ری اکشن چیه؟

به خاطر اینه که اون بچه هنوز نمیدونه انسان چه توانایی هابیی داره و چی نداره، پس فکر میکنه همه ی انسانا میتونن پرواز کنن، اما مادر فهمیده که یه ادم نمیتونه پرواز کنه و این براش روتین شده پس غش میکنه 

برای همین ماها اگه چیزی رو ببین که خارج از روتینمون باشه تردش میکنیم و میگیم دیوونست

شاید ادمای روانی توی بیمارستانا واقعا سالم باشن! ولی چون اونجا میتونن با برچسب دیوونگی هر حرفی میخوان بزنن بدون اینکه قضاوت بشن اونجا میمونن..

 

شایدم نه، این یه تئوریه:)

 

"نمیتونی بدون تغییر دادن سرشت انسان ها، قوانین رو تغییر بدی"

 

━─━────༺༻────━─━

 

حرف جالبی بود، راستش درسته

ما ادما از تغییر میترسیم، ازش فرار میکنیم

عادتمونه که همون روتین های کسل وار گذشته هامونو ادامه بدیم

ار حرفها و کاراشون پیروی میکنیم

در حین پیروی از اونها، یه مقدار تکنولوژیم قاطیش میکنیم

مثل استفاده از تلفن، قبلا برای صحبت بود، الان برای کارهای دیگه هم استفاده میشه

همین باعث میشه که روزها تکراری بشن و همین جوری بیان و برن و زندگی یه نوجوون ایرانی با افسردگی قاطی بشه

 

چون قبلا یه کاری سود نداشته،‌پس ینی الانم نداره

تفکر انسان این طوریه

اوه نه! فلان رشته نرو بدرد نمیخوره! تو باید اینو بخونی چون خیلی پول توشه.

ما ادما شاید از حقیقت مینرسیم. برای همینه که باور چیزایی که برامون غیرقابل باوره سخته و تا حدی غیرممکن!

این مثل فلسفست

تصور کنید که یه خانواده ی سه نفره که یه بچه ی سه ساله دارن سر میز نشستن و مادرخانواده داره توی اشپزخونه غذا درست میکنه.

بهو پدر خانواده شروع ب پرواز میکنه

بچه کوچولو خیلی ذوق میکنه و میگه وای چقدر باحال! و سعی میکنه به مامانشم نشون بده ولی مادر وقتی همسرشو اون طوری میبینه غش میکنه

دلیل این ری اکشن چیه؟

به خاطر اینه که اون بچه هنوز نمیدونه انسان چه توانایی هابیی داره و چی نداره، پس فکر میکنه همه ی انسانا میتونن پرواز کنن، اما مادر فهمیده که یه ادم نمیتونه پرواز کنه و این براش روتین شده پس غش میکنه 

برای همین ماها اگه چیزی رو ببین که خارج از روتینمون باشه تردش میکنیم و میگیم دیوونست

شاید ادمای روانی توی بیمارستانا واقعا سالم باشن! ولی چون اونجا میتونن با برچسب دیوونگی هر حرفی میخوان بزنن بدون اینکه قضاوت بشن اونجا میمونن..

 

شایدم نه، این یه تئوریه:)

Notes ۰